ایتنافناوری

پیش‌بینی‌های ترسناک سریال Black Mirror که به واقعیت پیوستند

سریال «Black Mirror» از همان قسمت نخست، مرز میان تخیل و واقعیت را به چالش کشید. این مجموعه تحسین‌شده با نگاهی تیره و تلخ به آینده فناوری، سؤالاتی عمیق درباره اخلاق، انسانیت و قدرت بی‌حد و مرز تکنولوژی مطرح می‌کند.

آنچه در سال ۲۰۱۱ تصویری اغراق‌آمیز از آینده به نظر می‌رسید، امروز بیش از هر زمان دیگری به زندگی روزمره ما نزدیک شده است. از هوش مصنوعی‌های شبه‌انسان گرفته تا سیستم‌های نظارتی و الگوریتم‌های تبلیغاتی، بسیاری از سناریوهای تاریک «آینه سیاه» اکنون نه تنها ممکن، بلکه در حال وقوع‌اند. در این مطلب، نگاهی دقیق‌تر می‌اندازیم به پیش‌بینی‌های تکان‌دهنده این سریال و شباهت آن‌ها با دنیای امروز.

در سال ۲۰۱۱، زمانی که برای نخستین‌بار سریال «آینه سیاه» از شبکه نتفلیکس پخش شد، جهان چهره‌ای متفاوت داشت. بسیاری از فناوری‌هایی که امروزه بخشی جدانشدنی از زندگی روزمره ما هستند، همچنان در حوزه خیال قرار داشتند. هوش مصنوعی، یکی از این فناوری‌ها بود که در آن زمان بیشتر به داستان‌های علمی‌تخیلی تعلق داشت تا واقعیت‌های ملموس.

با گذشت زمان و پیشرفت چشمگیر فناوری، پرسش اصلی سریال نیز دستخوش تغییر شد. «آینه سیاه» که زمانی روایتی اغراق‌آمیز و خیالی از آینده ارائه می‌داد، به بازتابی تلخ و واقع‌گرایانه از روزگار ما بدل شد. پرسش «آیا چنین فناوری‌هایی ممکن هستند؟» جای خود را به این دغدغه داد که «اگر فناوری از مسیر اخلاق منحرف شود، چه پیامدهایی خواهد داشت؟»

این سریال در اپیزودهای متنوع خود، فناوری‌هایی را به تصویر می‌کشد که امروزه برای ما آشنا و قابل لمس‌اند؛ از هوش مصنوعی پیشرفته و شخصیت‌پردازی دیجیتال گرفته تا نسخه‌های مجازی افراد یا همان «دوقلوهای دیجیتال». همچنین، موضوعاتی چون اهمیت حفظ حریم خصوصی داده‌ها، اثرات منفی شبکه‌های اجتماعی، نظارت‌های گسترده، و بحران‌های ناشی از واقعیت مجازی در محور روایت‌های این مجموعه قرار دارند.

فناوری‌هایی که چهارده سال پیش تحقق‌ناپذیر به نظر می‌رسیدند، اکنون به موضوع بحث دائمی در میان غول‌های فناوری و آزمایشگاه‌های تحقیقاتی تبدیل شده‌اند. برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

 

 

ربات‌های انسان‌نما و هوش مصنوعی شبیه‌ساز

در سال ۲۰۱۳ و در ابتدای فصل دوم، اپیزودی با عنوان «الان برمی‌گردم» پخش شد. داستان درباره زنی است که همسر خود را در یک سانحه رانندگی از دست می‌دهد و در حال سوگواری است. در این شرایط، سرویسی نوظهور به او پیشنهاد می‌شود که با تحلیل داده‌هایی همچون پیام‌ها، تماس‌های ویدیویی و پست‌های شبکه‌های اجتماعی، نسخه‌ای دیجیتال از شوهرش را بازسازی کرده و آن را به یک چت‌بات هوشمند مجهز به هوش مصنوعی تبدیل می‌کند.

این چت‌بات به‌گونه‌ای طراحی شده که رفتار و گفتار شوهر متوفی را تقلید کند، به‌گونه‌ای که زن احساس کند همچنان با همسرش در ارتباط است. به‌مرور، رابطه او با این موجود دیجیتال عمیق‌تر می‌شود و در نهایت از شرکت می‌خواهد نمونه‌ای فیزیکی از شوهرش را نیز تولید کند؛ اما این تصمیم، پایانی تاریک به همراه دارد.

دوازده سال پیش، چنین داستانی در حد یک خیال دور از واقعیت بود، اما امروزه با ظهور چت‌بات‌هایی نظیر Replika، که میلیون‌ها کاربر دارند، و سرویس‌هایی مانند Character، که امکان تعامل با نسخه‌های شبیه‌سازی‌شده افراد مشهور را فراهم می‌کنند، این سناریو دیگر چندان دور از ذهن نیست.

 

 

ربات‌های تحویل‌گیرنده که به ماشین‌های کشتار بدل می‌شوند

در اپیزود «MetalHead» که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، شاهد ربات‌هایی با ظاهر حیوانات هستیم که ابتدا برای تحویل کالا طراحی شده‌اند، اما تحت کنترل هوش مصنوعی به ماشین‌هایی مرگبار تبدیل می‌شوند که هدفشان نابودی انسان‌هاست.

گرچه ایده ربات‌های قاتل پیش‌تر نیز در آثاری مانند فیلم «ترمیناتور» (محصول ۱۹۸۴) مطرح شده بود، اما «آینه سیاه» با خلق فضایی واقع‌گرایانه‌تر، موفق شد ترس‌های فناوری‌محور را ملموس‌تر به تصویر بکشد. این روایت به‌ویژه پس از رونمایی بوستون داینامیکس از ربات‌های حیوان‌نمای خود، بیش از پیش واقعی به نظر می‌رسد. این شرکت در حال توسعه ربات‌هایی است که می‌توانند در کاربردهای نظامی نیز مورد استفاده قرار گیرند؛ مسئله‌ای که شباهت قابل‌توجهی با مضمون این اپیزود دارد.

 

نظارت دیجیتال والدین بر کودکان

در فصل چهارم سریال، اپیزودی با عنوان «آرکانجل» پخش شد که برخلاف بسیاری از قسمت‌های دیگر، خطری مستقیم برای بشریت ندارد اما با یک مسئله اخلاقی پیچیده سروکار دارد: میزان مجاز نظارت والدین بر فرزندان.

در این داستان، مادری پس از گم‌شدن دختر خردسالش، تصمیم می‌گیرد دستگاهی به نام آرکانجل را روی مغز او نصب کند. این ابزار دیجیتال به مادر امکان می‌دهد تا از راه دور، فرزندش را زیر نظر بگیرد؛ موقعیت مکانی‌اش را بداند، و حتی آنچه را که می‌بیند و می‌شنود کنترل کند. این سیستم همچنین امکان مسدودسازی محتوای خطرناک را فراهم می‌سازد.

گرچه چنین فناوری پیشرفته‌ای هنوز در دسترس نیست، اما ابزارهای مشابهی همچون برنامه‌های ردیابی تلفن همراه، اپلیکیشن‌های نظارت بر فعالیت آنلاین کودکان، و ردیاب‌هایی مانند AirTag که به‌طور ویژه برای کودکان طراحی شده‌اند، این سناریو را به واقعیت نزدیک کرده‌اند.

 

 

اشتراک‌های پولی و اجبار به تماشای تبلیغات

در نخستین فصل، اپیزودی با نام «شایستگی پانزده میلیونی» روایت‌گر مرد جوانی است که در اتاقی پر از نمایشگر زندگی می‌کند. برای استفاده از این دستگاه‌ها، او باید با رکاب‌زدن روی یک دوچرخه ثابت، واحدی به نام «مرتز» کسب کند که نقش پول را در این دنیای فرضی ایفا می‌کند.

او می‌تواند این امتیازها را برای تماشای برنامه‌ها یا بازی‌هایی بدون تبلیغات خرج کند. اما اگر امتیازش تمام شود، مجبور به تماشای تبلیغات می‌شود و حتی در صورت تلاش برای بستن چشمانش یا رد تبلیغ، با هشدار سیستم مواجه می‌شود.

جالب آن‌که در زمان پخش این قسمت، نتفلیکس بسته اشتراکی مبتنی بر تبلیغات نداشت، اما اکنون چنین مدلی را ارائه داده است؛ مسئله‌ای که باعث شده این اپیزود مانند نوعی پیش‌بینی طنزآمیز و طعنه‌آمیز از آینده خود این پلتفرم به نظر برسد.

این اپیزود صرفاً درباره تبلیغات نیست. در بخشی از داستان، برنامه‌ای معرفی می‌شود که مخاطبان آن نه انسان‌ها، بلکه هوش‌های مصنوعی و ربات‌ها هستند. این ایده، با اپلیکیشن‌هایی مانند «Famify» که کاربران را در برابر میلیون‌ها دنبال‌کننده‌ی غیرانسانی مشهور می‌کنند، اکنون به واقعیت نزدیک شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اخبار مشابه

دکمه بازگشت به بالا