نظریه نظام انقلابی؛ ارتقای انقلابیگری از سطح هیجانی به تمدنی

به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، یکی از مخاطراتی که انقلاب اسلامی در چهارمین دهه از حیات پربار خود با آن روبهرو است، غفلت یا عدم معرفت نسبت به خوانش راستین امامین انقلاب اسلامی از مفهوم «انقلابیگری» و جایگیری خوانشی نادرست از این مفهوم در میان طیفهایی از بدنه جریان انقلابی است. این خوانش نادرست که از ظرفیت بالقوهای برای ضدیت با انقلاب و نیز ریزش انقلابیون برخوردار است، باید مورد تدبیر و چارهاندیشی جدی قرار گیرد. در چنین شرایطی به نظر میرسد که تبیین نظریه «نظام انقلابی» به عنوان منطق صحیح انقلابیگری میتواند راهگشا باشد و عرصه را بر بروز و ظهور خوانشهای انحرافی تنگ کند.
از اینرو با هدف تبیین نظریه «نظام انقلابی» به سراغ دکتر میثم لطیفی، عضو هیات علمی دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق (ع) رفتیم و با او در این زمینه همکلام شدیم.
برخی از مهمترین محورهای مطرحشده از سوی دکتر لطیفی عبارتند از:
- برای درک نظریه نظام انقلابی، باید دو تلقی را از انقلابیگری تفکیک کنیم؛ تلقی نخست، انقلابیگری به مثابه کنش اعتراضی و انهدامی و تلقی دوم، انقلابیگری به مثابه یک دستگاه مستقر و پیشبرنده تمدنی است.
- برخی تصور میکنند که نظریه نظام انقلابی فقط در مرحله اول یعنی شکلگیری انقلاب و نظام اسلامی معنا دارد؛ حال آنکه به نظر میرسد این نظریه در تمامی مراحل معنا پیدا میکند. البته معنای نظریه در هر مرحله با مراحل دیگر متفاوت خواهد بود.
- در اندیشه رهبر معظم انقلاب، اولا نظام انقلابی دارای عقلانیتی مستقر و هدفمند است؛ بدین معنا یک پدیده هیجانی موقت نیست؛ یک نفی صرف هم نیست؛ بلکه هم تحلیل وضع موجود را در دل خود دارد و هم طراحی آینده را و این مهم با بصیرت و بر اساس عقلانیت انقلابی محقق میشود نه عقلانیت ابزاری. چنین عقلانیتی، افقگرا، ارزشی و تمدنی است.
- نظریه نظام انقلابی، انقلابیگری را از سطح فردی و هیجانی به سطح تمدنی و نهادی ارتقا میدهد.
- راه فهم درست نظام انقلابی و انقلابیگری، عبور از هیجانات و ورود به عقلانیت انقلابی، بصیرت تاریخی و نهادسازی مبتنی بر نظریه امامت و امت در چارچوب قانون اساسی است.
- خوانش مقام معظم رهبری از نظریه نظام انقلابی، پیوستگی میان انقلاب و نظام را تامین میکند. نظریه نظام انقلابی، دوگانهسازی کاذب میان انقلاب و نظام را کنار میزند؛ یعنی این نکته را مطرح میکند که انقلاب یک رویداد موقتی نیست که پس از انجام، نظام به نوعی ایستایی و تثبیت صرف برسد؛ بلکه انقلاب همواره در متن و بطن نظام، استمرار دارد.
- نظریه نظام انقلابی شعار نیست؛ بلکه حاصل نوعی تداوم و تلفیق هوشمندانه میان انقلاب و نظام است.
در ادامه، مشروح گفتوگوی خبرنگار حوزه امام و رهبری تسنیم را با دکتر میثم لطیفی از نظر میگذرانید:
تسنیم:از نگاه شما نظریه «نظام انقلابی» دربرگیرنده چه عناصر و مفاهیمی است؟
لطیفی: فکر میکنم برای درک نظریه نظام انقلابی، باید دو تلقی را از انقلابیگری تفکیک کنیم؛ تلقی نخست، انقلابیگری به مثابه کنش اعتراضی و انهدامی و تلقی دوم، انقلابیگری به مثابه یک دستگاه مستقر و پیشبرنده تمدنی است. البته هر دوی این تلقیها در جای خودشان درستاند و هر ساختنی به خراب کردن نیاز دارد اما به نظر میرسد که جا به جا مصرف کردن این دو تلقی، میتواند خطرناک باشد. اینک درباره شرایطی صحبت میکنیم که یک دستگاه مستقر و پیشبرنده تمدنی در اختیار داریم، نظام اسلامی ساخته شده، انقلاب اسلامی شکل گرفته و ما در مرحله دولتسازی و جامعهپردازی و به یک معنا تمدنسازی هستیم. برخی تصور میکنند که نظریه نظام انقلابی فقط در مرحله اول یعنی شکلگیری انقلاب و نظام اسلامی معنا دارد؛ حال آنکه به نظر میرسد این نظریه در تمامی مراحل معنا پیدا میکند. البته معنای نظریه در هر مرحله با مراحل دیگر متفاوت خواهد بود.
به نظر میرسد که مقام معظم رهبری از رهگذر تحکیم مفهوم نظام انقلابی، کوشیدهاند میان دو سطح فوقالذکر، پیوندی هوشمندانه و مستمر برقرار کنند. بر اساس این خوانش از نظام انقلابی، اولا نظام دارای عقلانیتی مستقر و هدفمند است؛ بدین معنا یک پدیده هیجانی موقت نیست؛ یک نفی صرف هم نیست؛ بلکه هم تحلیل وضع موجود را در دل خود دارد و هم طراحی آینده را اما با بصیرت و بر اساس عقلانیت انقلابی نه عقلانیت ابزاری. چنین عقلانیتی، افقگرا، ارزشی و تمدنی است.
دومین نکته این است که خوانش مقام معظم رهبری از نظریه نظام انقلابی، پیوستگی میان انقلاب و نظام را تامین میکند. نظریه نظام انقلابی، دوگانهسازی کاذب میان انقلاب و نظام را کنار میزند؛ یعنی این نکته را مطرح میکند که انقلاب یک رویداد موقتی نیست که پس از انجام، نظام به نوعی ایستایی و تثبیت صرف برسد؛ بلکه انقلاب همواره در متن و بطن نظام، استمرار دارد.
نکته سوم این است که نظام انقلابی بر پایه ارزشها و اهداف اولیه انقلاب اسلامی است. یعنی این نظام، همچنان حافظ جهتگیریهای توحیدی، عدالتمحوری، مردمگرایی و استکبارستیزی است و برای رسیدن به این اهداف، ساختارهای حقوقی و عقلانی مختص خود را خلق میکند و از هرج و مرج و رفتارهای انقلابینمایانه احتراز میجوید.
نکته چهارم این است که بر اساس نظریه نظام انقلابی، ما نوعی خوداصلاحی و مراقبت درونی هم داریم. یکی از مولفههای مهم نظام انقلابی این است که میتواند انحرافات خود را شناسایی کند و احیانا اگر قطار از ریل خارج شد، آن را دوباره به ریل بازگرداند. بر خلاف نظامهای معمول که دچار تصلب میشوند، نظام انقلابی این پیام را ارائه میدهد که باید از نقد درونگفتمانی، جوانگرایی، شجاعت، تحولگرایی و پایبندی به اصول، استقبال کرد.
نکته پنجم این است که بر خلاف تصور سطحی عدهای که انقلابیگری را معادل شورش و عصیان میبینند، نظریه نظام انقلابی نهادهای رسمی، قانونگذاری، سیاستگذاری، مشارکت عمومی، همه و همه را در بستر انقلابیگری عقلانی و هدفمند، نهادینه میسازد و در نهایت، قالبی مشروع از انقلابیگری به دست میدهد.
ششمین و آخرین نکته اینکه یکی از نوآوریهای رهبر معظم انقلاب اسلامی آن است که از رهگذر نظریه نظام انقلابی، راه رسیدن به افق تمدن اسلامی را نشان میدهند. یعنی این نظام، صرفا برای بقای خود تلاش نمیکند؛ بلکه برای پیشرفت، الگوسازی و تحقق تمدن نوین اسلامی طراحی شده است. لازمه این امر، توجه به رویکرد انقلابی در نظامسازی است.
پس نظریه نظام انقلابی، عبارت از تلاش درونی حکمرانی اسلامی برای پاسخ دادن به این پرسش بنیادین است که چگونه میتوانیم هم انقلابی بمانیم و هم نظام بسازیم، هم پایبند به اصول بمانیم و هم در فرایندها نوآور باشیم. لذا این نظریه، انقلابیگری را از سطح فردی و هیجانی به سطح تمدنی و نهادی ارتقا میدهد.
تسنیم:در شرایط کنونی که دشمنان داخلی و خارجی ایران، به واگرایی نیروهای انقلابی و ریزش هواداران انقلاب اسلامی چشم دوختهاند، چگونه میتوان تفسیری صحیح، منطبق با سیره معرفتی و عملی امامین انقلاب اسلامی از انقلابیگری ارائه کرد؟
لطیفی: ابتدا لازم است که مبانی معرفتی و زمینههای تاریخیمان را مورد بازخوانی قرار دهیم. نظریه نظام انقلابی یک شعار نیست؛ بلکه حاصل نوعی تداوم و تلفیق هوشمندانه میان انقلاب و نظام است. اگر میخواهیم فهم و ادراک صحیحی نسبت به این نظریه پیدا کنیم، باید بدانیم که بازخوانی دقیق اندیشههای امام خمینی (ره) و امام خامنهای (مدظلهالعالی) در بستر سیر تحولات انقلاب، از دهه چهل تا به امروز، گامی اساسی و ضروری است. البته مقام معظم رهبری فرمودهاند که باید این بازخوانی را از دوران مشروطه آغاز کرد. میخواهم بگویم که نظام انقلابی از دل تجربه چهلساله جمهوری اسلامی و اتفاقاتی که پیش از آن رقم خورده به وجود آمده است. به نظر میرسد که خوانش ما از این سیر، اولا باید ناظر به کل وقایع باشد، نه برخی وقایع گزینشی و ثانیا باید به زمینههای صدور این جریان و اتفاق هم توجه داشته باشد. این نخستین نکته که بسیار مهم است.
نکته دوم اینکه یک انحراف رایجی وجود دارد و آن جدا دیدن انقلاب از عقلانیت نهادی و قانونی است. در تصور برخی، انقلابی بودن به معنای ساختارشکنی دائمی است. اما در نظریه نظام انقلابی، عقلانیت و ساختار مشروع نهتنها نباید مورد نفی قرار گیرد، بلکه باید بستر تحقق آرمانها تلقی شود. این امر نیازمند ادراکی صحیح از پیچیدگی و پویایی موضوع است. حداقل بنده چندین بار در صحبتهای مقام معظم رهبری دیدهام که ایشان برخلاف تصور عدهای که تلقیشان از نیروی انقلابی، نیرویی بینظم، بیبرنامه و هیجانی است، موضع گرفته و تذکر دادهاند که خیر؛ اتفاقا نیروی بسیجی انقلابی، بسیار منضبط و منظم است. ساختار و چارچوب دارد. البته شاید چارچوبهای او همان چارچوبهای مرسوم بوروکراتیک نباشد، قطعا با آن چارچوبها زاویه دارد. اما این بدین معنا نیست که دمدمیمزاج، عجول، هیجانی، فاقد تدبیر و برنامهریزی است.
سومین نکته به نظام آموزش رسمی ما بازمیگردد. یکی از ساحتهای ششگانهای که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بدان توجه شده، تربیت سیاسی است. تربیت سیاسی یک تربیت انقلابی است که صرفا با شعار و هیجان بروز پیدا نمیکند. تحلیل تاریخی دقیق، بررسی جریانات رقیب و فهم دقیق جریان اصیل، در زمره مباحثی است که نظام تربیتی ما باید خیلی بیشتر بدانها اهتمام داشته باشد. چه در آموزش و پرورش، چه در دانشگاهها، چه در حوزههای علمیه و به طور گستردهتر، در رسانه که وظیفه گفتمانسازی را برعهده دارد. این هم نکته بسیار مهمی است.
نکته چهارم که باز هم اهمیت بسیاری دارد، این است که باید میان انقلابینماها و انقلابیون واقعی تفکیک قائل شویم و شاخص ارائه کنیم. یکی از مشکلات ما این است که در برهههایی از تاریخ، خاصه اوایل انقلاب، کسانی پرچم انقلاب را به دست گرفتند که تلقیشان از انقلاب، بسیار ظاهری و شعارزده بود و با رفتارهای حکیمانه، عدالتمحور و مردمگرای انقلابیون اصیل، فاصله بسیاری داشت. اینکه یک شعار پرطمطراق و عامهپسند در برههای از زمان مطرح شود که پشتوانههای عمیقی ندارد را نباید به معنای انقلابیگری گرفت. باید مرز میان انقلابینماها و انقلابیون واقعی را از طریق ارائه شاخصهای دقیق، تفکیک کرد.
نکته پنجم، لزوم افزایش بصیرت سیاسی و فهم جبهههایی از عرصه نبرد نرم است. بدین معنا شناخت صحیح نظام انقلابی بدون درک دشمنیها، جریانهای نفوذ، انحرافات درونی و کارویژه جبهه مومن انقلابی ممکن نیست. خداوند شهید آوینی را رحمت کند. جملهای از ایشان نقل شده که آفت امروز انقلاب، جهل مقدس است. این جهل مقدس خود را در قالب شعارهای انقلابی مطرح میسازد و اتفاقا در بزنگاهها مقابل انقلاب میایستد. برای مثال، نامه حضرت امام خمینی (ره) به حجاج در سال ۱۳۶۶ را نگاه کنید. ای کاش جلد ۲۰ و ۲۱ صحیفه حضرت امام (ره) به واحد درسی تبدیل و در مدارس و دانشگاهها تدریس میشد. بیانیههایی که امام (ره) تقریبا در یک سال آخر صادر میفرمایند، بسیار کمک میکند به اینکه فهم و بصیرت سیاسی جامعه ارتقا یابد.
نکته ششم، شکلگیری فضای گفتوگو میان مردم و خصوصا نیروهای انقلاب حول محور تجربه نظامسازی است. به هر حال ما الگوی پیادهشده بیرونی معاصر برای نظام انقلابی نداریم و خودمان باید نوآوریهایی داشته باشیم. خوانش صحیح این نظریه از دل گفتوگوها، مباحثهها، نقدها و تضارب دیدگاهها در بطن جبهه انقلابی ایجاد میشود. اگر فضای گفتوگو و گفتمان نظریه نظام انقلابی در جامعه غلبه پیدا نکند، زمینه غلبه قرائتهای جزمی و سطحی افزایش خواهد یافت.
بنابراین اگر بخواهم عرائضم را در این بخش جمعبندی کنم، باید بگویم که راه فهم درست نظام انقلابی و انقلابیگری، عبور از هیجانات و ورود به عقلانیت انقلابی، بصیرت تاریخی و نهادسازی مبتنی بر نظریه امامت و امت در چارچوب قانون اساسی است. این امر مستلزم فهم و میدان دادن به نخبگان، بهویژه نخبگان جوان است. من در سالهای اخیر، گاهی اوقات شنیدهام که عدهای میگویند ما فلان کار را اول انقلاب انجام دادیم، نشد! خب شاید بسترهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی آن زمان اقتضائاتی داشته که بدان توجه نکردهایم. اینکه صرفا بگوییم در یک دورهای خواستیم فلان کار را انجام دهیم اما نشد، پس الان هم نشدنی است، مانع خلاقیت، نوآوری و ابداع در نظریه نظام انقلابی خواهد شد. بنابراین باید بزرگترهای ما میدان عمل را برای جوانترهایی که معتقد به نظریه نظام انقلابی هستند و فهم دقیق و عالمانهای از اندیشههای امامین انقلاب دارند، باز کنند تا آنها بتوانند در این زمینه دست به نوآوری و خلاقیت بزنند.
تسنیم: با توجه به اصول و چارچوبهای نظریه نظام انقلابی، شیوههای درست مطالبهگری انقلابی را چه میدانید؟
لطیفی: مطالبهگری یکی از ارکان پویایی و حیات انقلاب اسلامی و مشارکتجویی از جامعه و اقشار مختلف است. وقتی مردم مطالبه میکنند، یعنی امید دارند؛ هم امید به شنیدن، هم امید به شنیده شدن و دیده شدن و هم امید به تغییر. لذا ما باید از به وجود آمدن مارپیچ سکوت در جامعه به شدت احتراز و مراقبت کنیم که مبادا چنین اتفاقی رخ دهد. عدهای مطالبهگری را صرفا فشار از پایین تلقی میکنند و میگویند که فشار از پایین، چانهزنی از بالا جواب میدهد! در حالی که مطالبهگری، حرکتی هوشمندانه و در چارچوب عقلانیت، عدالت، اصول، آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی است. یکی از مهمترین ارزشهای انقلاب اسلامی، منویات امامین انقلاب است، قانون اساسی است که میثاق ملی به شمار میآید.
نکته بعدی این است که ما در مطالبهگری باید اولا اصول و چارچوبی را بپذیریم. نمیشود کسی از چارچوب نظام خارج شود و علیه این چارچوب، شروع به صحبت کردن کند و بخواهد نظم موجود را بر هم بزند. هیچ کجای دنیا هم چنین اجازهای به افراد نمیدهند که عدهای بخواهند با ساختارشکنی به مطالبات خود دست یابند. به قول سعدی، «یکی بر سر شاخ بن میبرید…» همه باید به اصول و چارچوب موجود پایبند باشند. ولایت فقیه و قانون اساسی، میثاق ملی ما هستند.
نکته دیگر این است که نقد، باید منصفانه باشد. نقد با تخریب و سیاهنمایی متفاوت است. مطالبهگری با تخریب، تمسخر، نفی همه چیز، ورود غیرمنصفانه و ساختارشکنانه به مسائل، راه به جایی نمیبرد. اتفاقا همواره عدهای هستند که میخواهند فضا را به سمت رادیکالیسم سوق دهند تا در ادامه، شرایط به گونهای رقم بخورد که دیگر همگان سکوت کنند و بترسند. مطالبهگری باید ناظر به عدالت، کارآمدی و حل مسئله باشد. نه هیجان و تسویهحسابهای شخصی. گاهی اوقات من در فضای مجازی میبینم که برخی توییتها و پیامها واقعا جنبه سازنده ندارند، بلکه بیشتر نوعی تسویه حساباند و هدفشان این است که مچ طرف مقابل را بخوابانند. گاهی ما دنبال این هستیم که چوب لای چرخ دیگری بگذاریم نه اینکه این چرخ را به حرکت درآوریم، کارآمدی نظام را پیش ببریم و مسائل را حل کنیم. رفع تبعیض و فساد، بهبود کیفیت حکمرانی، تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، صیانت از کرامت مردم و… اگر به عنوان اهداف ما تلقی شوند، میتوانند مسائل را حل کنند. اما اگر غیر از این باشد، مطالبهگری نارضایتی به وجود میآورد و اعتماد عمومی را فرسوده میسازد.
نکته بعدی اینکه یکی از شاخصهای انقلابیگری، پذیرش سهم خودمان در تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. کسی که فقط مطالبه میکند اما از حضور در میدان و ورود به عرصههای اجرایی و نقشآفرینی طفره میرود، مطالبهگر واقعی نیست. مطالبهگر واقعی؛ آگاه، فعال، منطقی و مسئولیتپذیر است. یک معترض رسانهای معاف از پاسخگویی نیست. در این بین، میدان دادن به جوانان، حضور مسئولین در دانشگاهها، نشستن با دانشجویان و دانشآموزان و طرح ابعاد پیچیده تمامی مسائل، کمک میکند تا فرد مطالبهگر، ادراک دقیقتری از مسئله پیدا کند و مطالبهگریاش واقعیتر شود و صرفا بر اساس شنیدهها عمل نکند.
نکته بعدی اینکه باید وزن تحلیلمحوری بیش از هیجانات باشد. گاهی ما در مطالبهگریها میبینیم که هیجانات، پررنگ هستند و ادب و انصاف در گفتار و نوشتار وجود ندارد.
نکته آخر اینکه ما باید میان عملکرد اشخاص و اصل نظام، تمایز قائل شویم. در جاهایی اشخاص دچار اختلافات و اشتباهاتی شدهاند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی هم به این موضوع اشاره فرمودهاند. در چنین شرایطی اگر بخواهیم اصل نظام را زیر سوال ببریم، خلاف مطالبهگری سازنده است و به نظر میرسد یکی از نکات بسیار مهم، این است که در کنار بیان گلایهها، راهحلهای محتمل هم ارائه شود. حلقههای میانی که مقام معظم رهبری روی آنها تاکید بسیاری دارند، میتوانند در این زمینه بسیار موثر باشند تا اهم ظرفیتهای قانونی برای پیگیری مطالبات موجود، مورد بهرهبرداری قرار گیرد. ضمن اینکه مطالبهگران باید در صورتبندی، تحلیل و ارائه راهحل برای مسائل هم ورود کنند؛ چراکه صرف انتقاد و بیان گلایهها مشکلی را حل نمیکند.
انتهای پیام/