جهان کوچک ناایدئولوگها

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم– محمد نهاوندیان رئیس دفتر رئیس جمهور در دولت یازدهم اخیراً در یک نشست گفته است: «اکنون جا دارد که ما در بعضی از مفروضات و پیش فرضهای ایدئولوژیک خود تردید کنیم. با برخوردهای ایدئولوژیک نمی شود منافع ملی را تامین کرد. اگر چیزی را نمی توان تغییر داد، انزوا و ترس از واقعیت و پشت کردن به آن، ما را به منافع و مقاصدمان نمی رساند. لازمه توفیق در صحنه های بین الملل حضور فعال در آن است. جهان هراسی و بیگانه هراسی ما را به جایی نرسانده و نخواهد رساند.»
اظهارات محمد نهاوندیان در مورد جهانهراسی و لزوم بازنگری در پیشفرضهای ایدئولوژیک، بیش از آنکه نقدی سازنده به سیاست خارجی ایران باشد، به نظر میرسد تلاشی برای توجیه ناکامیهای دولت روحانی و تقویت روایت غرب در مذاکرات جاری است.
سوابق تاریخی نشان میدهند که اتفاقاً این دولت روحانی بود که با تمرکز بیش از حد بر غرب و غفلت از ظرفیتهای شرق، جهان خود را کوچک کرد و فرصتهای متعددی را از دست داد.
در مقابل، رویکرد چندجانبهگرایانهای که در سالهای اخیر اتخاذ شده، نشاندهنده توانایی ایران برای تعامل فعال با جهان، بدون تسلیم در برابر فشارهای غرب است.
جهانهراسی اتهامی است که نه به جمهوری اسلامی، بلکه به کسانی میچسبد که جهان را تنها در غرب خلاصه میکنند و از ظرفیتهای گسترده دیگر کشورها هراس دارند.
برای تأمین منافع ملی، ایران باید با حفظ استقلال و عزت خود، به گسترش روابط با همه کشورهای جهان ادامه دهد و از تجربههای تلخ گذشته، مانند بدعهدیهای غرب، درس بگیرد. این مسیر، نهتنها به انزوا منجر نمیشود، بلکه ایران را بهعنوان بازیگری فعال و تأثیرگذار در صحنه جهانی تثبیت خواهد کرد.
زمینهسازی برای اتهام به ایران
نهاوندیان در اظهارات خود بهطور ضمنی جمهوری اسلامی ایران را به جهانهراسی و بیگانههراسی متهم کرده و مدعی شده است که پیشفرضهای ایدئولوژیک مانع از تأمین منافع ملی شدهاند.
این سخنان در شرایطی مطرح میشود که ایران در سالهای اخیر بارها مسیر دیپلماسی و مذاکره را در پیش گرفته است. توافق هستهای برجام نمونهای بارز از تلاش ایران برای تعامل با جامعه جهانی بود. با این حال، این آمریکا بود که در سال ۲۰۱۸ بهصورت یکجانبه از برجام خارج شد و تحریمهای گستردهای را علیه ایران اعمال کرد.
در مذاکرات اخیر نیز، طرفهای غربی با طرح مطالباتی فراتر از توافق اولیه، مانند توقف کامل غنیسازی اورانیوم، عملاً مسیر مذاکرات را به بنبست هدایت میکند.
در چنین شرایطی، اتهام جهانهراسی به ایران نهتنها نادرست به نظر میرسد، بلکه میتواند بهعنوان ابزاری برای توجیه شکست دیپلماسی از سوی آمریکا مورد استفاده قرار گیرد.
این اظهارات، چه بهصورت عمدی و چه غیرعمدی، به تقویت روایت غرب مبنی بر مقصر بودن ایران در ناکامی مذاکرات کمک میکند. در واقع، چنین مواضعی در داخل ایران میتواند به پررنگتر شدن «سمبه» دونالد ترامپ و دیگر سیاستمداران غربی منجر شود که به دنبال فشار حداکثری بر ایران هستند.
جهانهراسی یا جهان کوچک دولت روحانی؟
نکته قابلتوجه این است که اتهام جهانهراسی بیش از آنکه به کلیت نظام جمهوری اسلامی مربوط باشد، به رویکرد دولت حسن روحانی، که نهاوندیان از اعضای کلیدی آن بود، نزدیکتر است.
دولت روحانی در دوره هشتساله خود (۱۳۹۲-۱۴۰۰) تمرکز اصلی سیاست خارجیاش را بر تعامل با غرب، بهویژه آمریکا و اروپا، قرار داد. این تمرکز تا حدی بود که سایر ظرفیتهای جهانی، بهویژه در شرق، عملاً نادیده گرفته شدند.
جهان برای دولت روحانی عمدتاً در غرب خلاصه میشد و این «جهان کوچک» باعث شد که فرصتهای همکاری با کشورهایی مانند چین، هند، روسیه و دیگر قدرتهای نوظهور از دست برود و دهه ۹۰ دهه سیاه اقتصادی ایران لقب بگیرد.
یکی از نمونههای بارز این رویکرد، نحوه برخورد دولت روحانی با چین بود. در جریان سفر رئیسجمهور چین، شی جینپینگ، به ایران در سال ۱۳۹۴، نهتنها حسن روحانی شخصاً به استقبال او نرفت، بلکه رفتار تیم دیپلماتیک ایران بهگونهای بود که رئیسجمهور چین سفر سهروزه خود را به دو روز کاهش داد.
این رفتار، که از منظر دیپلماتیک توهینآمیز تلقی شد، نشاندهنده اولویتبندی نادرست دولت روحانی بود که تمام توجه خود را به مذاکرات هستهای با غرب معطوف کرده بود.
در واقع، دولت روحانی به امید جلب رضایت غرب، روابط با شرق را کمرنگ کرد و حتی به گفته برخی اعضای تیم دیپلماسی وقت در کتاب «راز سر به مهر»، «دوستان دوران سختی» را از خود رنجاند.
پیامدهای سیاست غربمحور
سیاست غربمحور دولت روحانی نهتنها به تقویت روابط با شرق منجر نشد، بلکه در نهایت به ناکامی در مذاکرات با غرب نیز انجامید.
پس از خروج آمریکا از برجام، دولت روحانی همچنان به امید بازگشت آمریکا به توافق و رفع تحریمها، از پیگیری جدی روابط با دیگر کشورها خودداری کرد.
این رویکرد باعث شد که ایران در صحنه بینالمللی فرصتهای متعددی را از دست بدهد. برای مثال، روابط اقتصادی و سیاسی با چین و روسیه، که میتوانستند بهعنوان وزنهای در برابر فشارهای غرب عمل کنند، به دلیل عدم توجه کافی تضعیف شدند.
در سالهای بعد رویکردی چندجانبهگرایانه در سیاست خارجی ایران اتخاذ شد. این دولت با تقویت روابط با چین، روسیه، و کشورهای منطقه، تلاش کرد تا وابستگی به غرب را کاهش دهد.
امضای سند همکاری ۲۵ساله با چین و افزایش تعاملات با سازمانهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای، نمونههایی از این رویکرد جدید بودند. این اقدامات نشان داد که جهانهراسی نه در سیاست کلی جمهوری اسلامی، بلکه در ذهنیت برخی از سیاستمداران غربگرا ریشه دارد که جهان را تنها در غرب میبینند.
اتهام ایدئولوژیزدگی و واقعیتهای تاریخی
نهاوندیان در سخنان خود از لزوم بازنگری در پیشفرضهای ایدئولوژیک سخن گفته است. اما این سؤال مطرح میشود که آیا مشکل اصلی سیاست خارجی ایران در ایدئولوژیزدگی است یا در سوءمدیریت و اولویتبندی نادرست برخی دولتها؟
تاریخچه دیپلماسی ایران نشان میدهد که جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف توانسته است با حفظ اصول خود، تعاملات سازندهای با جهان داشته باشد. برای مثال، همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مشارکت در مذاکرات هستهای، و تعاملات گسترده با کشورهای همسایه، همگی نشاندهنده انعطافپذیری ایران در صحنه بینالمللی هستند.
در مقابل، این غرب بوده است که با بدعهدیهای مکرر، از جمله خروج از برجام و اعمال تحریمهای غیرقانونی، اعتماد ایران را خدشهدار کرده است. بنابراین، به جای متهم کردن ایران به ایدئولوژیزدگی، بهتر است نهاوندیان و همفکرانش به نقد سیاستهای یکجانبهگرایانه غرب بپردازند که عملاً دیپلماسی را به بنبست کشاندهاند.
انتهای پیام/