تفاوتهای سفر اخیر دونالد ترامپ به منطقه با سال ۲۰۱۷

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، منطقه خلیج فارس و عربستان سعودی به دلیل جایگاه ژئواستراتژیک، منابع انرژی و نقش کلیدی در اقتصاد سیاسی بینالمللی همواره یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی قدرتهای بزرگ مانند ایالات متحده بوده است. انتخاب این منطقه به عنوان مقصد اولین سفر رسمی خارجی دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۵ نشاندهنده اهمیت استراتژیک این منطقه در راهبردهای کلان آمریکا است.
این گزارش با تحلیل سه محور اصلی به بررسی دلایل انتخاب خلیج فارس، تفاوتهای سفرهای ۲۰۱۷ و ۲۰۲۵، و توافقات کلیدی میان عربستان سعودی و ایالات متحده در سفر اخیر میپردازد. تحلیل حاضر بر اساس سه مؤلفه ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و فناوری استوار بوده و به دنبال ارائه یک تصویر جامع از تحولات مرتبط با این سفر است.
چرا ترامپ دوباره به خلیج فارس آمد؟
انتخاب منطقه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، به عنوان مقصد اولین سفر رسمی دونالد ترامپ ریشه در سه مؤلفه اصلی دارد:
۱. جایگاه ژئواستراتژیک منطقه
خلیج فارس به دلیل موقعیت جغرافیایی، حضور قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، و نقش آن در امنیت انرژی جهانی، از جایگاه متمایزی در سیاست خارجی آمریکا برخوردار است. این منطقه به عنوان یکی از مراکز اصلی تولید و صادرات انرژی (نفت و گاز) نقش کلیدی در اقتصاد جهانی ایفا میکند. از سوی دیگر، تغییر جریان سرمایه از غرب به شرق، خلیج فارس را به موازات جنوب شرق آسیا به یکی از محورهای اصلی چرخش سرمایه تبدیل کرده است. این ویژگیها، منطقه را به یک حوزه ژئواکونومیک مهم برای قدرتهای بزرگ مانند آمریکا تبدیل کرده است.
۲. نقش اقتصادی و جذب سرمایه توسط بازیگران منطقهای
کشورهای خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی، امارات و قطر، با تعریف چشماندازهای اقتصادی بلندپروازانه (مانند سند چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان) و تمایل به جذب سرمایهگذاری خارجی، به مقصدی جذاب برای قدرتهای اقتصادی مانند آمریکا و چین تبدیل شدهاند. این کشورها با ایجاد زیرساختهای تجاری و اقتصادی، نقش پررنگی در تجارت بینالمللی ایفا میکنند و از این رو، برای آمریکا از منظر تقویت روابط اقتصادی و تجاری دارای اهمیت هستند.
۳. موازنه در برابر چین
یکی از دلایل کلیدی انتخاب خلیج فارس توسط ترامپ، تلاش برای موازنهبخشی در برابر نفوذ فزاینده چین در منطقه خاورمیانه، بهویژه در چارچوب ابتکار “کمربند و جاده” است. در سالهای اخیر، چین حضور خود را در خلیج فارس و دریای سرخ تقویت کرده است، بهویژه در زمانی که ایالات متحده اعلام کرده بود خاورمیانه دیگر اولویت اصلی سیاست خارجیاش نیست. این رقابت کلان بین چین و آمریکا، انتخاب خلیج فارس را به یک تصمیم استراتژیک برای حفظ نفوذ واشنگتن در منطقه تبدیل کرد.
تفاوتهای سفر ۲۰۲۵ با ۲۰۱۷
سفر ۲۰۲۵ ترامپ با سفر سال ۲۰۱۷ از منظر اهداف، اولویتها و شرایط منطقهای تفاوتهای قابل توجهی دارد. این تفاوتها بر اساس سه شاخص اصلی تحلیل میشوند:
۱. تغییر ماهیت سفر از ژئوپلیتیک به اقتصادی-تجاری
سفر سال ۲۰۱۷ عمدتاً با تمرکز بر مسائل سیاسی و ژئوپلیتیکی انجام شد. در آن زمان، تنشهای منطقهای، از جمله روابط پرچالش ایران با کشورهای جنوب خلیج فارس (بهویژه عربستان و امارات) و محاصره قطر، در مرکز توجه قرار داشت. همچنین، ائتلافهایی علیه ایران در این دوره شکل گرفت. در مقابل، سفر ۲۰۲۵ بیشتر بر جنبههای اقتصادی و تجاری متمرکز است. به جز بحرانهای مقطعی در یمن و غزه، سایر گسلهای منطقهای به حالت انجماد درآمدهاند و پتانسیل رقابت و کشمکش میان قدرتهای منطقهای کاهش یافته است. این امر باعث شده تا اولویت سفر به مسائل اقتصادی و تجاری تغییر یابد.
۲.تغییر نقش بازیگران منطقهای
در سال ۲۰۱۷، عربستان سعودی و امارات خود بخشی از تنشها و بحرانهای منطقهای بودند، اما در سال ۲۰۲۵، این کشورها با تعریف پروژههای کلان اقتصادی و چشماندازهای توسعهای، رویکرد متفاوتی اتخاذ کردهاند. این تغییر اولویتها از تنشزایی به همکاری اقتصادی، زمینهساز تمرکز بیشتر سفر ترامپ بر جنبههای تجاری شده است.
۳.کاهش اهمیت مسئله ایران و عادیسازی
در سال ۲۰۱۷، موضوع ایران و عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل از اولویتهای اصلی سیاست خارجی آمریکا در منطقه بود. اما در سفر ۲۰۲۵، این مسائل از دستور کار خارج شدهاند. مذاکرات دوجانبه آمریکا با ایران، حماس و انصارالله و عدم تمرکز بر عادیسازی روابط در این سفر، نشاندهنده تغییر اولویت های آمریکا در منطقه است.
توافقات کلیدی عربستان سعودی و آمریکا
سفر دو روزه ترامپ با تمرکز بر دو حوزه اصلی دفاعی-امنیتی و تکنولوژی-فناوری انجام شد. توافقات این سفر در قالب ۱۳۵ توافقنامه به ارزش کلی ۶۰۰ میلیارد دلار در بازه زمانی ۴ ساله امضا شد. این توافقات در دو محور زیر قابل تبیین است:
۱. حوزه دفاعی-امنیتی
–خریدهای نظامی جدید:عربستان سعودی در این سفر به خرید تسلیحات پیشرفته از آمریکا متعهد شد. این تسلیحات شامل موشکهای هوا به هوا و زمین به هوا و احتمالاً بهروزرسانی یا خرید سامانههای دفاع موشکی است. بخش قابل توجهی از این تسلیحات مجهز به فناوریهای پیشرفته، از جمله هوش مصنوعی، هستند که نشاندهنده همپوشانی این حوزه با حوزه فناوری است.
۲. حوزه تکنولوژی و فناوری
–تمرکز بر هوش مصنوعی:حضور غولهای تجاری آمریکا در این سفر، نشاندهنده تأکید بر همکاری در زمینه فناوریهای پیشرفته، بهویژه هوش مصنوعی است. این همکاریها با چشمانداز ۲۰۳۰ عربستان برای گذار به اقتصاد پسانفتی همخوانی دارد.
–صدور مجوز تراشهها:در سالهای گذشته، آمریکا با طبقهبندی کشورها در گروههای سه گانه، صادرات تراشههای پیشرفته را محدود کرده بود و عربستان ناچار به تأمین این نیاز از چین شده بود. اما در این سفر، نشانههایی از تعهد آمریکا به صدور مجوز صادرات تراشه به عربستان مشاهده شد که میتواند در رقابت با چین نقش مهمی ایفا کند.
سفرهای دونالد ترامپ به منطقه خلیج فارس در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۲۵ نشاندهنده تحول در اولویتهای سیاست خارجی آمریکا در این منطقه است. در سال ۲۰۱۷، تمرکز بر مسائل ژئوپلیتیک و تنشهای منطقهای بود، در حالی که سفر ۲۰۲۵ بر جنبههای اقتصادی و فناوری متمرکز شده است. انتخاب خلیج فارس به عنوان مقصد سفر، ریشه در جایگاه ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک این منطقه بویژه در قالب کلان رقابت با چین و نیاز به موازنه در برابر آن دارد. توافقات اخیر میان عربستان و آمریکا، بهویژه در حوزههای دفاعی و فناوری، نشاندهنده تلاش واشنگتن برای حفظ نفوذ خود در منطقه و رقابت با قدرتهای نوظهور مانند چین است. این تحولات، خاورمیانهای متفاوت از گذشته را به تصویر میکشد که در آن همکاریهای اقتصادی و فناوری به تدریج جایگزین تنشهای سیاسی شدهاند.
نویسنده: کامران کرمی، کارشناس مسائل عربستان سعودی
انتهای پیام/