فردوسی، اسلام و پیکری که در قبرستان شهر خاک نشد

مهدی رستمی استاد دانشگاه در یادداشتی که در مورد «فردوسی و نگاه او به دین اسلام» در اختیار خبرگزاری میزان قرار داد، نوشت:
حکیم ابوالقاسم فردوسی (۳۲۹ ـ ۴۱۶ هـ ق) ادیب و اندیشمند ایرانی، بیتردید حقی بزرگ به گردن فرهنگ ایرانی (و به ویژه زبان فارسی) دارد. اما هویت ایرانی، یگانه لایه هویتی او نیست، بلکه وی، یک حکیم متأله مسلمان شیعه بوده و قرآن و احادیث اهلبیت(ع) در زندگی او جریان و سریان داشت.
گفتاری در مسلمانی و تشیع فردوسی
به گواهی دوستان و دشمنان همعصر فردوسی، او پیرو مذهب شیعه بود و از همین روی، مورد بیمهریِ حکومت غزنویان (که اغلب سران آن از دشمنان سرسخت مذهب تشیع بودند)، قرار گرفت. او در شاهنامه به روشنی از اعتقادش به حقانیت طریقت محمد و آل محمد (ص) سخن گفت.
اى آدمیزاد! همانا کهرهایى و رستگاری تو به سبب دانش و دین رخ میدهد. اگر نمیخواهى که دلت اندوهگین و جانت چرکین باشد، پس به گفتار پیغمبر روی کن و با این آب، دل خود را از تیرگیها پاک کن که فرمود: «من شهر دانش هستم و على درب آن است». همانا که این سخن، گفتار درست پیامبر است:
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
که من شهر علمم علیم در است
درست این سخن قول پیغمبر است
ای آدمیزاد! بِدان که این گیتی، همچون دریایی است بیکرانه، پر از موجهای سهمگین که هر آن، بسیاری در آن غرق میشوند. در این دریای طوفانی، کشتیِ بزرگی یافت میشود که محمد و خاندان او، در آنند.
انسان خردمند میداند که خداوندِ این کشتی را اسباب نجات بنی آدم قرار داده، پس تو نیز اى انسان! به نزد پیغمبر و علیّ جاى بگیر، که اگر چنین کردى و به تو زیان رسید، گناه آن بر گردن من باشد. بِدان که من خاک پاى حیدر هستم. بر این عقیده زاده شدهام و بر این عقیده از دنیا خواهم رفت:
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک پای وصی
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
پس از درگذشت فردوسی، برخی از صاحبان قدرت در توس، پیکر او را به سبب شهرتش به تشیع، در قبرستان راه ندادند. از همین روی، خانواده و یاران نزدیکش، پس از غسل و کفن، او را در جایی دیگر طبق فقه اسلام و رو به قبله به خاک سپردند.
بزرگان ادب ایران در دوران معاصر نیز مسلمانی فردوسی را تصدیق کردند که از جمله آنان میتوان نام برد: محمدتقی بهار مشهور به ملک الشعراء (متوفای ۱۳۳۰ هـ ش)، حبیب یغمایی (متوفای ۱۳۶۳ هـ ش)، عباس زریاب خویی (متوفای ۱۳۷۳ هـ ش)، سید ذبیح الله صفا (متوفای ۱۳۷۸ هـ ش)، موبد زرتشتی جهانگیر اوشیدری (متوفای ۱۳۸۳ هـ ش)، جلال خالقی مطلق ودهها تن دیگر. همچنین خاورشناسانی چون تئودور نولدکه (Theodor Nöldeke)، متوفای ۱۹۳۰، و رابرت چارلز زِنِر (Robert Charles Zaehner) متوفای ۱۹۷۴ میلادی بر این امر تصریح کردند.
بهره بردن فردوسی از آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) در سرایش شاهنامه
ابوالقاسم فردوسی در سرودن شاهنامه از ادبیات قرآنی بهره بُرده است. چنان که در ستایش خداوند میفرماید: «دو گیتى پدید آمد از کاف و نون». یعنی دو جهان، از کاف و نون (کُنْ)پدید آمد که اشاره است به آیه: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَلَهُ کُنْ فَیَکُونُ. فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: موجود باش، بلافاصله موجود خواهد شد.»
فردوسی، در شاهنامه، بارها آیات قرآنی را به زیبایی به نظم در آورده است. برای نمونه میگوید: «کسی را که خواهد بَرآرَد بلند، یکی را کُنَد سوگوار و نَژَند» و این همان مفهوم آیه «تُعِزُّ مَنتَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ» است. یا آسمان را «همان چرخ گردنده بیستون» مینامد که ترجمه آیه «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» است.
درجایی دیگر از شاهنامه چنین آمده است:
به گلشهر گفت آنکه خرم بهشت
ندید و نداند که رضوان چه کشت
در این بیت، یکی از شهرهای زیبای توران به بهشت تشبیه شده که رضوان آن را آراسته است. میدانیم که در روایات معصومین(ع)، رضوان کلیددار بهشت است که آن را برای نیکوکاران میآراید.
در جایی دیگر، فردوسی هنگامی که میخواهد مهربانی پهلوان ایران در برابر پادشاه را بازگو کند، چنین میگوید:
تَهَمتَن بیامد بِگُسترد پَر
به خواهش برِ شاه خورشید فر
که عبارت «بِگُسترد پَر» همان آیه «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَالرَّحْمَهِ» است که خداوند به مسلمین میفرماید «پر و بال مهربانی و فروتنی را برای پدران و مادران جسمانی و روحانی خود بگسترانید».
در جایی دیگر، از پیامبر اکرم(ص) یاری خواسته و میگوید:
مِی لَعل پیشآور ای هاشمی
ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی
و در برخی نسخهها به این صورت آمده است:
می لعل پیش آوَرَم هاشمی
ز بیشی که خُمّش نگیرد کمی
به نظر میرسد منظور از خُمِ کاستیناپذیر، همان معارف نجاتبخش باشد که فردوسی آن را از پیامبر اکرم(ص) تمنا میکند.
همچنین فردوسی در ستایش خداوند چنین میگوید:
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشه سخته کی گنجد اوی
که این همان ترجمه و مفهومِ آیه شریفه «لَّا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَیُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» است و در نهجالبلاغه نیز چنین سخنی از امیرالمؤمنین علی(ع) وجود دارد.
فردوسی همچنین در شاهنامه، کعبه را میستاید و میگوید که مقصد و مقصود همه راههای خداوند، بیت الحرام است:
خداوندخوانَدش بیت الحرام
بدو شد همه راه یزدان تمام
که این گفتار، مُشعر به باور فردوسی به خاتمیت نبی اعظم حضرت محمد(ص) است.
بهره بردن فردوسی از منطق و ادبیات قرآنی و حدیثی، منحصر در این موارد نیست، بلکه دهها نمونه دیگر نیز وجود دارد. چنانکه بدیعالزمان فروزانفر، تصریح کرده است که «فردوسی با قرآن و حدیث، آشنا بوده، از همین روی در جای جای شاهنامه، شاهد مفاهیم قرآنی و مضامین حدیثی هستیم.»
انتهای پیام/