کراسه| پیوند فکری ایران و عراق؛ چرا وارثان صدام مخالفند؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عراق برای ما ایرانیها با خاطرات متفاوت و گاه متناقضی پیوند خورده است؛ از جنگ تحمیلی گرفته تا پیادهروی اربعین که در این سالها نمادی است برای نشان دادن همراهی و پیوند دو ملت، با این حال باید گفت پیوند میان دو کشور و تأثیرگذاری بر یکدیگر، بیشتر و ریشهدارتر از این دو نمونه است.
ایران و عراق دو تمدن با ریشههای درهمتنیده است که سرنوشتشان با فرهنگ، هنر و ادبیات یکدیگر گره خورده است. بررسی روابط فرهنگی و فکری ایران و عراق، نمایانگر پیچیدگی و تنوعی است که در تعاملات انسانی نهفته است؛ از تبادل ایدهها و اندیشهها گرفته تا تأثیر متقابل هنر و معماری، این دو کشور در طول قرنها. ردپای این تعامل در فرهنگ و تمدن هر دو ملت قابل مشاهده و در آثار ادبی دو همسایه قابل بررسی است. تعامل میان دو کشور در طول تاریخ بر زندگی روزمره ما نیز تأثیر گذاشته است و آنقدر با عادات و زبان ما پیوند خورده است که بهسختی میتوان آن را تفکیک کرد، نمونهای از این پیوند و تأثیرگذاری، در انتخاب نام پایتخت عراق است: «بغداد»؛ کلمهای که گفته میشود ریشهای فارسی دارد.
جنگ تحمیلی که برخی از جمعیت عراق آن را جنگ صدام علیه ایران میدانند، زخمی عمیق بر پیکر این روابط گذاشت. صدام با شعارهای ناسیونالیستی تلاش داشت با آغاز این جنگ و دیگر اقدامات مانند جعل نام خلیج فارس، ایرانیزدایی از منطقه را کلید بزند، با این حال، در همان مقطع برخی از علما جنگ با ایران را حرام اعلام کردند و برخی از عراقیها نیز بهخاطر سر پیچیدن از فرمان صدام برای حضور در جبههها، به دار آویخته شدند.
پس از سقوط صدام، تلاشها برای بازیابی فرهنگی و فکری میان دو ملت آغاز شده است که نمونهای از آن انتخاب عراق بهعنوان میهمان ویژه سیوششمین دوره نمایشگاه کتاب تهران است. محمدعلی آذرشب، استاد نامدار زبان و ادبیات عرب، این انتخاب را یک تصمیم «مهم» در بازیابی روابط فرهنگی دو کشور میداند که میتواند به پیوند فکری و فرهنگی دو کشور کمک کند. او در گفتوگویی با تسنیم، از تلاشها برای کمرنگ کردن پیوند فکری و فرهنگی ایران و عراق از سوی آمریکا و بازماندگان صدام گفت و بر همراهی دو ملت همسایه برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی تأکید کرد. مشروح گفتوگوی تسنیم با این صاحبنظر حوزه فرهنگ و ادبیات عرب را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: امسال کشور عراق میهمان ویژه نمایشگاه کتاب است. همانطور که مستحضرید، عراق از کشورهایی است که در حوزه ادبیات عرب پیشرو بوده است. با توجه به تجربه زیسته که در عراق داشتید و بعد زندگی در ایران و مطالعاتی که در حوزه ادبیات عرب داشتید، از فضای فرهنگی و ادبی این کشور در دوران حزب بعث بفرمایید، گفته میشود در این دوره، بهدلیل اختناقی که وجود داشت، فرهنگ و ادبیات بهشیوه “دستوری” بود و فضای باز فرهنگی وجود نداشت، در عین حال استثنائاتی بود که توانستند در چنین فضایی رشد کنند.
بهنظرم برگزاری نمایشگاه کتاب و از سوی دیگر، تعیین عراق بهعنوان میهمان ویژه امسال مناسبت مهمی است. مقدمتاً عرض میکنم، از دیرباز یعنی از زمانی که جهان اسلام دچار حمله استعمارگران شد، خیلی سعی میشود بین ایران و کشورهای عربی بهصورت عام، و بین ایران و عراق بهصورت خاص جدایی بیفتد؛ دلیلش هم این است که پیوند فکری، فرهنگی و علمی بین این دو کشور باعث تمدن نوین اسلامی خواهد شد.
پیوند ایران و عراق؛ کلید شکلگیری تمدن نوین اسلامی
در تاریخ هم همین بوده است؛ زمانی که ایرانیها با عراقیها در کوفه، بغداد و بصره پیوند خوردند، تمدن نوین اسلامی ظهور کرد. اگر چنانچه قرار است تمدن نوین اسلامی در سطح نیازهای روز به وجود آید، یکی از ضرورتها این است که پیوند لازم بین ایران و کشورهای عربی عموماً و بهصورت ویژه با عراق به وجود بیاید، زمینه نیز فراهم است، یکی از بزرگان مطلع میگفت؛ “من در جهان دو کشور همجوار بهاندازه ایران و عراق سراغ ندارم که اینقدر روابط فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی داشته باشند.”، این زمینه مهمی است که باید از آن استفاده کرد. الآن یکی از محورهای کاری سفارت آمریکا در بغداد این است که بین ایران و عراق فاصله بیندازد.
*تسنیم: در تمام حوزهها؟
بله، علیالخصوص فکری، فرهنگی، علمی و… .
به دوره حاکمیت صدام اشاره کردید. او از عوامل قدرتهای بزرگ بود که میخواست بین ایران و عراق فاصله بیندازد، شعارش هم در جنگ این بود که الفرس المجوس؛ الفرس برای ایجاد حساسیتهای نژادی و المجوس هم برای ایجاد حساسیتهای مذهبی؛ بنابراین روی این دو محور در عراق خیلی کار شد.
نقشه استعمار برای دو کشور همسایه
الآن آمریکا و عوامل آن و حتی عوامل صدام و حزب بعث که هماکنون در عراق حضور دارند، روی جدایی ایران و عراق کار میکنند؛ بهویژه در حوزههای فکری، فرهنگی و علمی؛ بنابراین باید روی این موضوع حساسیت داشته باشیم، از این فرصت استفاده میکنم برای اشاره به این موضوع که باید حواسمان به اینهمه دانشجوی عراقی که به ایران میآیند، باشد تا وقتی به کشور خود برمیگردند، با برداشت علمی، فکری و فرهنگی خوب برگردند، من بهحد اشاره از آن میگذرم، اما این موضوع مهمی است.
سابقه ارتباط ایران و عراق از نظر فکری، فرهنگی و ادبی بسیار دیرینه است و آغاز آن به زمان فتح اسلام بازمیگردد. در کتابهای «ادبیات عرب در عصر اموی» و «ادبیات عرب در عصر عباسی» این مطلب را بیان کردهام که پیوند میان دو کشور ایران و عراق از نظر فکری، فرهنگی، ادبی و علمی تا چهاندازه بوده است. خیلی از متفکران بزرگ این دو کشور، ایرانی عراقی بودند؛ یعنی یا عراقیهای ساکن در ایران و یا ایرانیهای مقیم عراق بودند، این را بهعنوان مقدمه عرض کردم تا بگویم که این میراث بزرگ میان دو کشور را باید عنایت خاصی داشته باشیم؛ علیالخصوص وقتی میبینیم که دشمنان بهدنبال ایجاد تفرقه میان ایران و جهان عرب عموماً و ایران و عراق بهصورت ویژه هستند.
عقبگرد فرهنگی و سایه صدام بر روابط فرهنگی ایران و عراق
ما باید روی یک مسئله تکیه کنیم: حوزه تمدنی جهان اسلام. روی این مسئله خیلی کار کردم و کتاب زیاد نوشتم. این تعبیری است که مالک بن نبی الجزایری مطرح کرده است و واقعیت دارد. هانتینگتون هم همین مسلئه را عنوان میکند و میگوید کل جهان اسلام، یک حوزه تمدنی واحدی است؛ از طنجه تا جاکارتا. این مسئله را باید جا بیندازیم که ایران و عراق و سایر کشورهای این منطقه اعضای یک تمدن واحد هستند، اگر این مسئله احیا شود، دیگر مسئله تفرقه سنی و شیعه، عرب و عجم، ترک و هند و فلان از بین میرود. این یکی از مسائلی است که باید در کتابها و مقالات به آن خیلی توجه کنیم. معرفی عراق به عنوان میهمان ویژه نمایشگاه کتاب امسال، خیلی در زدودن حمله برای ایجاد تفرقه میان ایران و کشورهای عربی و به ویژه عراق مؤثر است.
بازگردیم به دوره صدام؛ یک عقبنشینی فوقالعاده در مدت حکومت او در پیوند فرهنگی میان ایران و عراق ایجاد شد. او تمام تلاشش را کرد تا تمام ادبای عراق را علیه ایران بسیج کند؛ به همین منظور محافل شعر در مناطق مختلف برگزار کرد؛ بنابراین برای تلافی این عقبماندگی باید تلاشهای زیادی کرد.
متنبی بزرگترین شاعر تاریخ ادبیات عرب است. من کتابی نوشتم با عنوان «متنبی در ایران» و تأکید کردم که او وقتی به ایران آمد، چه قصایدی سرود، چه مطالبی درباره ایران گفت، وقتی به شیراز پیش عضدالدوله آمد چه گفت و … . به نظرم میرسد این کتاب بیشتر مورد توجه عراقیها قرار گرفت تا ایرانیها؛ تا جایی که در شارع المتنبی که خیابانی در بغداد هست و یک نمایشگاه دائمی کتاب به خصوص در روزهای جمعه است، رونمایی شد. این خیابان نه فقط نمایشگاه که یک محفل ادبی است.
*تسنیم: مثل خیابان انقلاب ما.
نه، خیلی خیلی بزرگتر.
*تسنیم: در واقع پاتوق فرهنگی ادبی بغداد است.
بله، کاروانسراهایی آنجا هست که مؤلفین و مترجمین آنجا خود را معرفی میکنند و مردم سؤالات خود را میپرسند. این کتاب در آنجا رونمایی شد.
*تسنیم: چهزمانی؟
سه سال پیش. اگر متنبی بزرگترین شاعر تاریخ ادبیات عرب است، محمدمهدی جواهری نیز نه فقط بزرگترین شاعر معاصر عراق که بزرگترین شاعر معاصر جهان عرب است. او در سه سفر به ایران آمد. دو سفر در جوانی در سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۶ و یک سفر هم آخر عمری آمد که خدمت مقام معظم رهبری رسید و اشعاری اینجا سرود. در آن دو سفر هم اشعاری سرود. کتاب «جواهری در ایران» را بر همین اساس نوشتم که در عراق هم مورد توجه قرار گرفت. هدف از نوشتن این کتاب نیز از بین بردن حساسیتهاست و طرح این سؤال بود که بزرگترین شعرای شما به ایران آمدند و این همه شعر سرودند، چرا این پیوند و ارتباط فرهنگی و ادبی ادامه پیدا نمیکند؟
غوغای کاشفالغطا در بیتالمقدس
آیسسکو چهار سال پیش اعلام کرد که نجف، پایتخت فرهنگی جهان اسلام است. در آن زمان من مشاور وزیر ارشاد بودم، کتاب «النجف الاشرف اصاله و معاصره» را نوشتم و مطرح کردم که تمام طرحهای پیشرفت ما در جهان اسلام شکست میخورد؛ چرا که یا اصیل هستند و به روز نیستند، یا به روز هستند و اصیل نیستند؛ اما این موضوع در گفتمان علمای نجف به ویژه گفتمان شهید محمدباقر صدر متفاوت است، در اینجا هم شاهد هم اصالت هستیم و هم معاصرت. این کتاب را برای دورهای نوشتم که نجف به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب شده بود که خوب هم توزیع شد.
تأثیرپذیری نیما از یک شاعر عراقی
«النجف الاشرف و ثقافه التقریب» عنوان دومین کتابی است که در آن ایام به همین مناسبت نوشتم. میدانیم که نجف یکی از پیشتازان در حوزه تقریب بین مذاهب اسلامی است. گفتمان تقریبی آن فوقالعاده ممتاز و درجه یک هم در سطح سازمانها و هم در سطح علماست. یکی از شخصیتهای بزرگ تقریبی معاصر عراق، شیخ محمدحسین کاشفالغطا است. او یک شخصیت اهل نجف است، اما چهرهای بینالمللی است.
*تسنیم: معاصر شیخ محمد عبده و گفتمان تقریبی هستند؟
تقریباً. بعد از آن است. کاشفالغطا در فلسطین به دعوت یکی از شخصیتهای بزرگ قدس که آن موقع اشغال نشده بود، در کنفرانسی درباره فلسطین شرکت کرد تا به جهان اسلام بگوید که فلسطین در خطر است! این آیتالله با تمام سن و سالش در کنفرانس شرکت کرد و سخنرانی عظیم او مورد توجه حاضران قرار گرفت. جالب اینجاست که موقع نماز جماعت، ایشان را به عنوان پیشنماز انتخاب کردند؛ با وجود آنکه اکثر آنها اهل تسنن بودند. به نظرم، اغلب کسانی که از علمای شیعه تقریبی هستند، تحت تأثیر نجف بودند.
*تسنیم: شاید مخاطبان ما کمتر با این مسئله آشنا باشند که غنای شعر عرب در عراق آنقدر بوده که جریان شعر نو زودتر از جریان شعر نیمایی در ایران رخ میدهد؛ در حالی که آن موقع فضای فرهنگی عراق تحت تأثیر خفقان حاکمیت بوده است. این جریان آنقدر قوی بوده که برخی معتقدند که بر جریان شعر نو ایران نیز تأثیر گذاشته است.
بعید نیست که اینطور باشد. نازکالملائکه مدعی است که اولین شخصی است که در جهان عرب شعر نو گفته است. بعد او نیز شخصیتهای بزرگی مانند عبدالوهاب البیاتی ظهور کرد. نسلی بعد از نازکالملائکه آمد که شعر نو گفتند و روی شعر عرب تأثیر گذاشتند. بعید نیست که روی جریان شعر ایران هم تأثیر گذاشته باشد. این را با تردید میگویم، چون در اینباره زیاد تحقیق نکردم.
رابطه ادبی ایران و عراق خیلی زیاد بود؛ ادبای بزرگ عراق به ایران آمده و ادبای بزرگ ایران نیز به عراق رفته و تحت تأثیر هم قرار گرفتهاند. کتاب «متنبی و سعدی» به تأثیرگذاری این دو شاعر بر یکدیگر میپردازد. این اثر که رساله دکتری حسین علی محبوب است؛ اولین رساله دکتری یک عراقی از دانشگاه تهران به شمار میرود.
*تسنیم: این مربوط به چه دورهای است؟
تقریباً ۱۹۵۰.
*تسنیم: بعد از جنگ جهانی دوم.
بله، این ارتباط فرهنگی بین دو کشور بوده و الآن هم هست. عراقیها شعر فارسی را زیاد ترجمه کردهاند. مثنوی مولانا توسط برادر جواهری، یعنی عبدالعزیز جواهری، به صورت منظوم به عربی ترجمه و در دانشگاه تهران چاپ شده است. اخیراً هم تجدید چاپ شده است. مصریها هم به من نامه نوشتند و اجازه خواستند که این اثر را در مصر تجدید چاپ کنند.
مشروطه یا مشروعه؟
احمد الصافی نجفی مترجم دیگری لست که مدتی به ایران آمد و ساکن ایران شد، زبان فارسی را آنقدر خوب یاد گرفت که سعدی و حافظ را ترجمه منظوم کرد. جالب آنکه، کتابی راجع به روانشناسی هم از عربی به فارسی ترجمه کرد که به عنوان کتاب درسی در ایران انتخاب شد.
ردپای ایرانیان در دیوان شاعران بزرگ عباسی
به هرحال این مراودات بین ایران و عراق از نظر فکری، فرهنگی و ادبی از گذشته بوده است. نه فقط ادبی، بلکه اجتماعی هم بوده است. نهضت مشروطه به همان حرارت و قوتی که در ایران بود، در عراق هم بود.
*تسنیم: یعنی تأثیر سیاسی ایران بر عراق در زمان عثمانی.
عثمانی نبود، پادشاهی بود. انگار عراقیها در نهضت مشروطیت داغتر بودند. جالب آنکه دو دسته هم بودند؛ یک عده طرفدار مشروطه و یک عده هم طرفدار مشروعه. دعوا و اختلاف نظر هم داشتهاند.
توجه عراقیها به زبان فارسی هم از گذشته تا الان خوب بوده است. زبان فارسی در دانشگاههای این کشور خوب تدریس میشود. کتاب «فارسی برای عربزبانها» را نیز تهیه و امتیاز چاپ آن را گرفتند و در عراق به عنوان یک کتاب درسی چاپ کردند. البته پیشتر در دانشگاه دمشق هم به عنوان یک کتاب درسی تدرسی میشد.
*تسنیم: در چه مقطعی؟
لیسانس ادبیات فارسی، لیسانس ادبیات عرب و لیسانس تاریخ.
*تسنیم: جالب است که اگر دانشجوی رشته تاریخ هستند، باید مثلاً دو واحد هم فارسی بخوانند.
بله، یعنی احساس میکنند که اگر فارسی ندانند، نمیتوانند با تاریخ منطقه آشنا شوند.
*تسنیم: به خاطر ممزوج بودن فارسی و عربی، در ادبیات عرب هم گذاشتهاند.
بله، خیلی از ادبای بزرگ و درجه یک عصر عباسی، ایرانی بودند. در دیوانشان لغات و حتی عبارات فارسی زیاد پیدا میشود. کسی که میخواهد با دواوین شاعرانی چون ابونواس آشنا باشد، باید فارسی هم بداند.
*تسنیم: از زمانی که برامکه وارد دربار عباسی شدند، اصلاً زبان فارسی زبان دوم جهان اسلام شد و با سقوط برامکه هم این امر، از بین نرفت.
میدانیم که عباسیها به چه صورت بر سر کار آمدند.
*تسنیم: بله، با کمک خراسانیها.
قبل از برامکه، وزرای ایرانی در عصر عباسی بودند. نه تنها وزار، متفکرین و علما نیز حضور داشتند. بیت الحکمه که مأمون درست کرد، به دست ایرانیها اداره میشد؛ بنابراین فرهنگ فارسی به وفور در عراق و در جهان اسلام گسترش پیدا کرد. یک علت آن این است که امروز یک نفر ایرانی نمیتواند ادبیات فارسی را خوب بخواند، مگر اینکه ادبیات عرب را خوب بخواند. بالعکس هم هست. در تاریخ هم همینطور است.
*تسنیم: برگردیم به عصر حاضر. بعد از سرنگونی صدام اتفاقات خیلی سریعتر شد و ما غیر از مواردی که از قبل بوده، نقاط اشتراکی هم پیدا کردیم. بسیاری از شعرا در حوزه مقاومت شعرهای غنی گفتند، کنگرههایی که در ایران برگزار شد و یکی از شعارهای نمایشگاه امسال هم بحث مقاومت است.
شاعر استعمارستیز
عراقیها ارتباطشان با مسائل فلسطین به عنوان عرب و مسلمان، قوی است. کتابی است با عنوان «فلسطین در شعر نجف» همه شعرای نجف و عراق درباره مسائل فلسطین شعر سرودهاند؛ شعرهای حماسی و مقاومت. اما یکسری مسائل سیاسی در عصر صدام پیش آمد که بین فلسطین و عراق، جدایی انداخت. ایران الآن باید حضور خوبی از نظر ادبیات مقاومت در عراق داشته باشد.
*تسنیم: در رویدادهای فرهنگی در عراق.
بله، هر رویداد فرهنگی در عراق تلاش دارد که مسئله فلسطین را پررنگ کند. قبل از صدام، شعر مقاومت گسترده و قوی بود؛ بهویژه در نجف. کتاب «فلسطین در شعر نجف معاصر» کتاب بسیار مهمی است که با همین رویکرد منتشر شده است.
*تسنیم: به جواهری اشاره کردید، دراینباره کمی به جزئیات اشاره کنیم. رهبر معظم انقلاب در کتاب «خون دلی که لعل شد» به مراودات فرهنگی و ادبی با جواهری اشاره کردهاند، اگر دراینباره از جزئیات بفرمایید، ممنون میشوم.
جواهری بین ادبای جهان اسلام، انقلابی درجهیک است. او نماینده شعر انقلابی، شعر فلسطین، شعر مبارزه با استعمار و مبارزه با ظلم و ستمی است که بر جهان عرب تحمیل میشد. ایشان استعمارستیز و صهیونیستستیز درجهیک است. در کتاب «جواهری در ایران» چند قصیده مهمی از جواهری درباره فلسطین را اینجا نوشته و شرح دادهام.
این منش جواهری در رابطه با استعمارستیزی، اپریالیسیمستیزی و ظلمستیزی سبب شد توجه اشخاصی مانند رهبر معظم انقلاب به ایشان جلب شود. ایشان از دیرباز علاقهمند به این شاعر بود و دیوان جواهری بهتعبیر ایشان همیشه دمدست ایشان است؛ یعنی کتابها ممکن است عوض شوند، اما دیوان ایشان عوض نمیشود و همیشه دمدست رهبر انقلاب است.
روایتی از دیدار بزرگترین شاعر معاصر عرب با رهبر انقلاب
در آن زمان، مسائلی پیش آمد و خبر رسید به رهبر انقلاب که جواهری تمایل دارد به ایران سفر کند، گویا همسرشان مایل هستند برای زیارت امام رضا(ع) به ایران بیاید و از شوهرش خواسته است که این زمینه را فراهم کند. متأسفانه تعللی در اعطای ویزا به ایشان در دمشق صورت گرفت و همسر جواهری درگذشت؛ به همین دلیل رهبر انقلاب دستور دادند که مراسم بزرگداشتی برای ایشان در حرم رضوی(ع) برگزار شود.
جواهری در آن زمان تنها شده بود، رهبر انقلاب فرمودند که خودش به ایران بیاید و جواهری به ایران آمد و ملاقاتی با رهبر انقلاب داشت. او در کتاب «ذکریاتی» به خاطرات خودش پرداخته است. در این کتاب، مسائلی هست که بهقول خودش مایه آبروریزی است و خیلی از خطوط قرمز عبور کرده است، از من پرسید؛ “آیا من این کتاب را با این وضعیت به آقا اهدا کنم؟”، گفتم؛ “ایشان این کتاب را خوانده و حاشیهای هم بر این اثر نوشته است.”، تعجب کرد، کتاب را به آقا اهدا کرد، قصیدهای هم به ایشان تقدیم کرد و نوشت؛ “آقا، من را بهخاطر لغزشهایی که در این کتاب نقل کردم، ببخش”.
در این ملاقات یک گفتوگوی بسیار ادبی و علمی زیبایی در تاریخ، خانواده و شعر جواهری رخ داد و او وقتی این را شنید، مات و مبهوت ماند از اینکه یک فرد معمم شعر او را خوانده است، چون در نجف، خیلی مرسوم نبود که یک فرد معمم شعر جواهری را بخواند، وقتی میخواست برود، گفت؛ “در ایران عصر صاحببن عباد و ابنالعمید، یعنی وزرای ادیب آلبویه، بازگشته است”.
انتهای پیام/