چرا غنیسازی؟ ـ ۱ | دفاع از استقلال، عزت و آینده ایران

گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم: اصرار مداوم و نظاممند قدرتهای غربی، بهسرکردگی ایالات متحده آمریکا و همراهی برخی دیگر از کشورها و سازمانهای بینالمللی تحت نفوذ آنها مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی ایران نباید از توانمندی غنیسازی اورانیوم برخوردار باشد، موضوعی بسیار تأملبرانگیز است که هدف واقعی از طرح آن نه در نگرانیهای ادعایی آنها از اشاعه سلاحهای هستهای، بلکه در لایههای عمیقتر اهداف استراتژیک، ژئوپولیتیکی و حتی ایدئولوژیک نهفته است. این اصرار، ترجمان تلاش نظام سلطه برای مهار یک قدرت نوظهور مستقل و جلوگیری از الگوشدن آن برای سایر کشورهاست، در این میان برخی فعالان رسانهای و منتقدان با طرح این پرسش که «غنیسازی هستهای در شرایط تحریم و فشارهای اقتصادی به چهکار ما میآید؟» بهنوعی خواسته یا ناخواسته با اصرار غربیها بر تعطیلی غنیسازی از سوی جمهوری اسلامی ایران همسو شده و باعث شدهاند در ذهن بخشی از جامعه نیز چنین ابهامی شکل بگیرد.
در این یادداشت که در سه بخش تنظیم شده است؛ تلاش خواهیم کرد درباره ماهیت مسئله غنیسازی و چرایی مخالفت دشمنان و تلاش آنان برای به تعطیلی کشاندن فرایند غنیسازی در ایران اطلاعاتی در اختیار مخاطبان قرار دهیم؛
۱. فهم دقیق مسئله: غنیسازی هستهای چیست و چرا اینقدر حساسیتبرانگیز است؟
قبل از هر چیز، باید درک مشترکی از «غنیسازی اورانیوم» داشته باشیم. اورانیوم طبیعی عمدتاً از دو ایزوتوپ تشکیل شده است: اورانیومـ۲۳۸ (بیش از ۹۹٪) و اورانیومـ۲۳۵ (حدود ۰.۷٪). ایزوتوپ اورانیومـ۲۳۵ قابلیت شکافتپذیری دارد و میتواند در واکنشهای زنجیرهای هستهای انرژی آزاد کند. این انرژی هم میتواند برای تولید برق در نیروگاههای هستهای (نیاز به اورانیوم با غنای ۳ تا ۵ درصد) به کار رود و هم در صورت رسیدن به غنای بسیار بالا (معمولاً بالای ۹۰ درصد) قابلیت استفاده در ساخت سلاح هستهای را دارد. فرآیند افزایش درصد اورانیوم-۲۳۵ در یک نمونه اورانیوم را «غنیسازی» مینامند.
حساسیت اصلی قدرتهای جهانی، بهویژه آنهایی که خود دارای سلاح هستهای هستند یا در چارچوب پیمانهای امنیتی با قدرتهای هستهای قرار دارند، نسبت به غنیسازی توسط کشورهای دیگر، ناشی از همین توانمندی دوگانه است. آنها این نگرانی را مطرح میکنند که کشوری که به فناوری غنیسازی دست یابد، پتانسیل بالقوه برای حرکت به سمت تولید سلاح را نیز خواهد داشت، حتی اگر نیت اولیهاش صرفاً صلحآمیز باشد.
حال پرسش این است؛ آیا این نگرانی در مورد ایران، توجیه اصلی تمامی فشارها و تحریمها بوده است؟ یا آنکه مسئله هستهای، بهانهای برای اهداف گستردهتر ژئوپلیتیکی قرار گرفته است؟ شواهد بسیاری نشان میدهد که موضوع فراتر از نگرانی صرف درباره «اشاعه» است. ایران بارها بر صلحآمیز بودن برنامه خود تأکید کرده، عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای است و بالاترین سطح همکاری و بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را (حتی فراتر از تعهدات معمول در قالب پروتکل الحاقی در مقاطعی) پذیرفته است. فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرمت شرعی تولید، نگهداری و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی نیز مؤید این رویکرد است. با این حال، فشارها نه تنها کاهش نیافته، بلکه در مقاطعی تشدید نیز شده است. این امر نشان میدهد که احتمالاً هدف اصلی، مهار پیشرفت علمی و فناورانه ایران و جلوگیری از تبدیل شدن آن به یک قدرت مستقل و تأثیرگذار منطقهای و جهانی است که حاضر به تبعیت از نظم مورد نظر آنها نیست. در ادامه این مسئله بیشتر توضیح داده خواهد شد.
۲. چرا اصرار دارند که نباید در ایران غنیسازی باشد؟
۲-۱. دکترین آپارتاید علمی؛ حفظ انحصار قدرت و فناوریهای راهبردی
قدرتهای بزرگ، بهویژه اعضای دائم شورای امنیت که همگی دارای سلاح هستهای هستند، مایلند باشگاه هستهای را به مثابه یک کلوپ انحصاری و بسته حفظ کنند. دستیابی هر کشور جدیدی، به ویژه کشوری با رویکردهای مستقل و خارج از مدار سلطه آنها، به فناوریهای پیشرفته هستهای، حتی در چارچوب کاملاً صلحآمیز و تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به معنای شکستن این انحصار و تضعیف هژمونی فناورانه آنهاست. آنها نمیخواهند کشوری چون ایران، که انقلاب اسلامی را پشتوانه خود دارد، در زمره دارندگان این دانش پیچیده قرار گیرد.
تسلط بر فناوریهای پیشرفته، یکی از ابزارهای اصلی اعمال قدرت و حفظ برتری اقتصادی و نظامی است. غربیها و آمریکا میدانند که اگر کشوری مانند ایران به خودکفایی در حوزههای استراتژیکی چون انرژی هستهای و چرخه سوخت دست یابد، وابستگیاش به آنها کاهش یافته و از نفوذ آنها خارج میشود. این همان چیزی است که از آن تحت عنوان آپارتاید علمی و فناورانه یاد میشود؛ تلاشی برای ایجاد شکاف دائمی بین کشورهای دارا و ندار در عرصه علم و تکنولوژی، تا کشورهای ندار همواره نیازمند و در نتیجه، فرمانبردار کشورهای دارا باقی بمانند. اصرار بر عدم غنیسازی ایران، یکی از نمودهای بارز این دکترین است.
۲-۲. نگرانی از برهم خوردن موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا
یکی از ستونهای اصلی سیاست خارجی آمریکا و بسیاری از قدرتهای غربی در منطقه، تضمین امنیت و برتری نظامی-فناورانه رژیم صهیونیستی است. واقعیت انکارناپذیر منطقه، وجود رژیم صهیونیستی با زرادخانهی اتمی اعلامنشده و سیاست ابهام هستهای است. این رژیم، بدون عضویت در پیمان منع گسترش و بدون پذیرش بازرسیهای بینالمللی، دهههاست که از چنین توانی به عنوان چتر امنیتی و ابزار تهدید بهره میبرد. در چنین شرایطی، تسلط ایران بر چرخه کامل سوخت هستهای، از جمله غنیسازی، حتی در چارچوب کاملاً صلحآمیز و تحت نظارت آژانس، یک «وزنهی راهبردی» ایجاد میکند. این توانمندی، هرچند ماهیت نظامی ندارد، اما سطح پیچیدگی فناورانهای را به نمایش میگذارد که طرفهای مقابل را از محاسبات ساده و یکجانبه برحذر میدارد. این یک نوع بازدارندگی مبتنی بر «توانمندی فناورانه» است که معادلات امنیتی را پیچیدهتر از قبل میکند و به ایران اجازه میدهد تا در برابر فشارهای ناشی از انحصار هستهای دیگران، موضع مستحکمتری داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران، پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، به یک بازیگر قدرتمند و تأثیرگذار در منطقه غرب آسیا تبدیل شده است که سیاستهای مستقلانهای را دنبال میکند و از محور مقاومت در برابر تجاوزات و زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن، حمایت میکند. توانمندی هستهای بومی، حتی صلحآمیز، به عنوان یک مؤلفه از قدرت هوشمند ایران تلقی میشود که میتواند جایگاه منطقهای آن را بیش از پیش تثبیت کند. غرب و آمریکا با خلع ید ایران از غنیسازی، به دنبال تضعیف یکی از پایههای این قدرت و در نتیجه، تسهیل مهار نفوذ منطقهای ایران هستند.
۲-۳. وحشت از «مدل ایران» و تضعیف «صدای متفاوت» در نظام بینالملل
موفقیت جمهوری اسلامی در دستیابی به استقلال سیاسی، پیشرفتهای علمی و فناوری علیرغم چهار دهه تحریم و فشار و مقاومت در برابر نظام سلطه، میتواند به الگویی الهامبخش برای سایر کشورهای اسلامی و حتی ملل آزاده در جهان تبدیل شود. دستیابی ایران به چرخه کامل سوخت هستهای و توانمندی غنیسازی، نمادی از این موفقیت و توانایی یک کشور اسلامی در شکستن انحصارهای علمی غرب است. نظام سلطه به شدت از تکثیر این الگو و برآمدن قدرتهای مستقل جدیدی که هژمونی آنها را به چالش بکشند، واهمه دارد. از این رو، با تمام توان میکوشد تا این موفقیت نمادین را از ایران سلب کرده و آن را از چشم سایر ملتها بیاندازد.
جمهوری اسلامی ایران همواره منتقد ساختار ناعادلانه نظام بینالملل کنونی بوده و خواستار اصلاحاتی در جهت تأمین منافع ملتهای مستضعف و پایان دادن به یکهتازی قدرتهای بزرگ است. داشتن توانمندیهای راهبردی چون فناوری هستهای، به این «صدای متفاوت» وزن و اعتبار بیشتری میبخشد. دشمنان با محروم کردن ایران از این توان، سعی در خاموش کردن یا حداقل تضعیف این صدای مستقل و منتقد دارند. صرف نظر از نیت ایران (که همواره بر صلحآمیز بودن آن تأکید شده)، توانایی بالقوه برای رسیدن به سطوح بالاتر غنیسازی در بازه زمانی کوتاهتر (breakout time) حتی اگر هرگز عملی نشود، محاسبات استراتژیک هر بازیگر متخاصمی را تحت تأثیر قرار میدهد. این ابهام راهبردی که حول محور توانمندیهای یک کشور پیشرفته در حوزه هستهای شکل میگیرد، خود به خود سطح ریسک هرگونه اقدام خصمانه علیه آن کشور را بالا میبرد. دشمنان میدانند که فشار بیش از حد یا اقدام نظامی علیه کشوری با این سطح از دانش و توانمندی هستهای، میتواند پیامدهای غیرقابل پیشبینی و بسیار پرهزینهتری نسبت به کشوری فاقد این توانمندی داشته باشد.
۲-۴. خلع سلاح ماهوی و تضعیف بنیه دفاعی و علمی ایران
جمهوری اسلامی ایران بارها، از جمله با فتوای تاریخی مقام معظم رهبری مبنی بر حرمت شرعی تولید، نگهداری و به کارگیری سلاحهای کشتار جمعی و همچنین با عضویت در پیمان منع گسترش و پذیرش گستردهترین بازرسیهای آژانس در تاریخ این نهاد (حتی فراتر از تعهدات معمول در مقاطعی)، حسن نیت خود را برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای به اثبات رسانده است. با این حال، طرفهای غربی با نادیده گرفتن این واقعیات، همچنان بر طبل نگرانی از انحراف به سمت سلاح میکوبند. این نشان میدهد که اشاعه صرفاً یک بهانه است.
هدف واقعی غرب از فشار بر برنامه هستهای، فراتر از چند سانتریفیوژ یا چند کیلوگرم اورانیوم غنیشده است. آنها به دنبال خلع سلاح ماهوی ایران هستند؛ یعنی گرفتن اعتماد به نفس علمی، تضعیف اراده برای پیشرفت مستقل و در نهایت، پذیرش وابستگی فناورانه. اگر امروز در برابر غنیسازی کوتاه بیاییم، فردا به سراغ برنامه موشکی، سپس نفوذ منطقهای و در نهایت، هویت و استقلال سیاسی ما خواهند آمد. مسئله هستهای، صرفاً یکی از حلقههای این زنجیره فشار است. آنها به دنبال ایرانی هستند که حتی از نظر دانش و توانمندی بالقوه نیز تهدیدی برای منافع آنها محسوب نشود.
در حالی که غرب به شدت بر برنامه صلحآمیز هستهای ایران فشار وارد میکند، چشم خود را بر فعالیتهای هستهای نظامی رژیم صهیونیستی، یا کشورهایی چون هند و پاکستان (که خارج از ان.پی.تی به سلاح دست یافتهاند و متحد غرب محسوب میشوند)، بسته است و حتی به برخی از آنها کمکهای فناورانه نیز ارائه میدهد. این استاندارد دوگانه به وضوح نشان میدهد که نگرانی اصلی، اشاعه نیست، بلکه هویت و سیاستهای مستقل کشوری است که میخواهد به این فناوری دست یابد. اگر ایران کشوری همسو با سیاستهای غرب بود، شاید امروز نه تنها مانعی بر سر راهش ایجاد نمیکردند، بلکه مشوقش نیز بودند، همانطور که در دوران رژیم پهلوی چنین برنامههایی را برای ایران تدارک دیده بودند.
از سوی دیگر توان غنیسازی، یک «سرمایه سیاسی» قابلتوجه در اختیار ایران قرار داده است. نفسِ داشتن این فناوری و قابلیت توسعه آن، به ایران این امکان را میدهد که در تعاملات و چانهزنیهای منطقهای و بینالمللی، از موضع ضعف وارد نشود. حتی اگر هدف نهایی، یک توافق برای محدودسازی و نظارت بر این برنامه باشد (نظیر آنچه در برجام مدنظر بود)، اساساً وجود چنین برنامهای است که مذاکره را ممکن و معنادار میکند. بدون داشتن این برگ برنده، ایران مجبور به پذیرش شرایطی از سر انفعال و یا اتکای صرف به دیگر مؤلفههای قدرتی میشد که شاید به اندازه کافی در همه شرایط کارآمد نباشند. مشاهده میکنیم که کشورهایی چون عربستان سعودی یا امارات نیز در حال برداشتن گامهایی برای ورود به عرصه انرژی هستهای هستند. اگر ایران پیشتر این مسیر را نپیموده و در آن به خودکفایی نسبی در غنیسازی نرسیده بود، در آیندهی این رقابت فناورانه، از منظر راهبردی در موضع ضعف قرار میگرفت.
۲-۵. حفظ بازار فروش سوخت هستهای و جلوگیری از تبدیل ایران به رقیب فناورانه
کشورهای پیشرو در صنعت هستهای، از فروش سوخت، ساخت نیروگاه و ارائه خدمات فنی مرتبط، درآمدهای کلانی کسب میکنند. خودکفایی کشورهایی مانند ایران در چرخه سوخت و توانمندی غنیسازی، به معنای از دست رفتن بخشی از این بازار برای آنهاست. گرچه این عامل به تنهایی تعیینکننده نیست، اما در کنار سایر اهداف راهبردی، یکی از ملاحظات اقتصادی آنها نیز محسوب میشود.
با توجه به پیشرفتهای علمی ایران، این نگرانی در میان برخی محافل غربی وجود دارد که ایران در آینده نه تنها نیازهای خود را تأمین کند، بلکه به یک صادرکننده دانش و خدمات فنی هستهای صلحآمیز به سایر کشورهای در حال توسعه تبدیل شود. این امر، علاوه بر منافع اقتصادی، نفوذ سیاسی ایران را نیز افزایش میدهد، چیزی که قطعاً مطلوب غرب نیست.
۲-۶. مقابله با گفتمان مقاومت و استکبارستیزی جمهوری اسلامی
در نگاهی کلانتر، اصرار بر توقف غنیسازی ایران، بخشی از پروژه بزرگتر مقابله با «گفتمان انقلاب اسلامی» است که مبتنی بر استقلال، عدالتطلبی و مقاومت در برابر سلطه است. فناوری هستهای در دستان ایران مستقل، نمادی از «ما میتوانیم» است که این گفتمان را تقویت میکند. غرب با هدف قرار دادن این نماد، در حقیقت به دنبال تضعیف روحیه مقاومت و القای یأس و ناتوانی در ملت ایران و سایر ملتهای الهامگرفته از آن است. آنها نمیخواهند دستاوردی که با روحیه جهادی و مقاومت در برابر تحریمها به دست آمده، به الگویی برای سایر چالشها تبدیل شود.
اصرار غرب و آمریکا بر عدم وجود توانمندی غنیسازی در ایران، فراتر از یک دغدغه فنی یا حقوقی، بلکه یک نبرد ارادهها و تجلی کامل تلاش نظام سلطه برای حفظ برتری خود و جلوگیری از ظهور یک قدرت مستقل و الهامبخش است. آنها غنیسازی ایران را نه به عنوان یک فعالیت علمی-صنعتی، بلکه به عنوان یک نماد استراتژیک از مقاومت، خودباوری و پیشرفت در مسیری جدا از خواست و اراده خود میبینند. از این رو، دفاع از حق مسلم غنیسازی و حفظ این دستاورد بزرگ ملی، تنها دفاع از یک فناوری نیست، بلکه دفاع از استقلال، عزت و آینده ایران اسلامی و خط مقدمی در نبرد بزرگتر برای تثبیت یک نظم عادلانهتر در جهان است. آنها میدانند که اگر در این جبهه عقبنشینی کنیم، میتوانند فشارها در سایر جبههها علیه ایران اسلامی را تشدید کنند. مقاومت هوشمندانه و عزتمندانه، تنها راه صیانت از این دستاورد و سایر منافع ملی است.
پایان بخش اول.
ادامه دارد…
انتهای پیام/