
برخلاف مدلهای مبتنی بر پیشبینی، NRT پیشنهاد میکند که مغز ما به صورت فیزیکی با موسیقی تشدید مییابد و این هماهنگی، زمانبندی، لذت موسیقی و تمایل غریزی به حرکت همراه با ضرب را شکل میدهد. این تشدید در بخشهای مختلف مغز و بدن، از مسیرهای شنوایی گرفته تا نخاع، رخ میدهد.
پالمر میگوید: «این نظریه نشان میدهد موسیقی قدرتمند است نه فقط به این دلیل که ما آن را میشنویم، بلکه چون مغز و بدن ما خود موسیقی میشوند.» او تأکید میکند که این موضوع پیامدهای مهمی برای درمان، آموزش و فناوری دارد.

مطالعه منتشر شده در مجله Nature Reviews Neuroscience، برای نخستین بار کل نظریه NRT را در یک مقاله جامع ارائه کرده است. این نظریه بیان میکند که ساختارهایی مانند ضربان (پالس) و هارمونی، الگوهای تشدید پایداری در مغز هستند که در بین افراد مختلف، صرفنظر از پیشزمینه موسیقاییشان، مشترکاند. طبق NRT، نحوه شنیدن و تولید موسیقی را میتوان با اصول دینامیکی پایهای مکانیزمهای مغز انسان توضیح داد که از گوش تا نخاع و حرکات اندامها گسترده است.
کاربردهای بالقوه این نظریه شامل ابزارهای درمانی برای بیماریهایی مانند سکته مغزی، پارکینسون و افسردگی، توسعه هوش مصنوعی احساسی که بتواند به موسیقی پاسخ دهد یا آن را تولید کند، فناوریهای نوین آموزشی برای یادگیری ریتم و زیر و بمی، و درک بهتر ارتباط فرهنگی موسیقی در سراسر جهان است.
این یافتهها نشان میدهد که موسیقی نه تنها یک تجربه شنیداری، بلکه یک پدیده زیستی و فیزیولوژیک است که مغز و بدن را به هم پیوند میدهد و میتواند در درمان و آموزش و همچنین در فناوریهای نوین نقش مهمی ایفا کند.