شکست جنگ تجاری ترامپ در رسیدن به اهداف


جنگ تجاری دولت آمریکا علیه کشورها نهتنها به اهداف خود نرسیده بلکه خسارتهایی را نیز برای این کشور به همراه داشته است.
دولت آمریکا در روز ۲ آوریل (۱۳ فروردین) سیستم تجارت جهانی را با امواجی از تعرفهها هدف قرار داد و چالشهایی را با کشورهای مختلف ایجاد کرد که همچنان ادامه دارد.
پس از دههها پیشرفت در آزادسازی تجارت که از طرف سازمانهای چندجانبه مانند سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل و … هدایت میشد، به نظر میرسید که درسهایی آموخته شده باشد، اما با این حال، دومین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ خلاف این موضوع را نشان میدهد.
تجربه شکست جنگ تعرفهای
شواهد تاریخی و معاصر بهوضوح نشان میدهد که تعرفهها بهندرت بهعنوان ابزار مؤثر حمایت اقتصادی عمل میکنند؛ در یک سیستم جهانی وابسته به هم، زنجیرههای تامین پیش از رسیدن به مصرف کننده نهایی از مرزهای متعددی عبور میکنند.
تعرفههای بالاتر، هزینههای تولید را افزایش میدهد و به مصرفکنندگان و کسب و کارها آسیب میرساند، حتی در کشورهایی که آنها را اجرا میکنند.
علاوه بر آمریکا، سایر کشورها نیز اثرات نامطلوب حمایتگرایی را احساس کردهاند؛ بهعنوان مثال، آرژانتین سیاست جایگزینی واردات را با تعرفههای بالا و محدودیتهای تجاری برای چندین دهه اجرا کرد.
اگرچه در ابتدا توسعه صنعتی را تحریک کرد، اما در درازمدت منجر به از دست دادن رقابتپذیری، تورم بالا و وابستگی به دولت برای حمایت از بخشهای ناکارآمد شد.
برزیل در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تجربه مشابهی داشت؛ موانع تعرفهای آن بهطور موقت از صنایع خاصی محافظت کرد، اما کیفیت محصول را کاهش داد و نوآوریهای تکنولوژیکی را خفه کرد.
تا قبل از اصلاح اقتصادی در سال ۱۹۹۱، هند یکی از حمایتگراترین رژیم تعرفهای را در جهان داشت که ادغام آن در تجارت جهانی را محدود کرد و رشد اقتصادی آن را کند کرد.
از این مثالها میتوان دید که حمایتگرایی اغلب باعث واکنش زنجیرهای از اثرات منفی و تشدیدکننده میشود؛ افزایش قیمت برای مصرف کنندگان، از دست دادن رقابت اقتصادی و نابودی مشاغل، کاهش رشد اقتصاد جهانی به دلیل عدم اطمینان و کاهش تجارت بینالمللی و کاهش همکاری و انعطاف پذیری اقتصادها از جمله این پیامدها هستند.
از قانون اسموت هاولی گرفته تا جنگ تجاری کنونی ترامپ، تاریخ اقتصادی بهوضوح نشان میدهد که حمایتگرایی نهتنها بیاثر، بلکه معکوس است.
در دنیایی که زنجیرهها، ارزش جهانی هستند و نوآوری به همکاری فراملی بستگی دارد، بستن مرزهای اقتصادی تابآوری جمعی را تضعیف میکند.
حمایت گرایی ممکن است راه حلی فوری برای بحرانهای اقتصادی و فشارهای داخلی به نظر برسد، اما پیامدهای درازمدت آن تقریباً همیشه پرهزینهتر از منافع ظاهری آن است، به جای تقویت صنایع داخلی، آنها را منزوی میکند و به جای محافظت از مشاغل، فرصتهای آینده را از بین میبرد.
شکست جنگ تجاری ترامپ
مارک پرستون، مدیر اجرایی گروه ۳۴۸ ساله گروسونور در انگلیس گفت: متقاعد شدهام که سیاستهای تعرفهای گسترده رئیسجمهور آمریکا در نهایت حذف خواهد شد.
رئیس این شرکت چند میلیارد پوندی تاکید کرد: جنگ تجاری ترامپ تأثیری «مادی» بر کسبوکار نداشته است، اما نشان میدهد که آسیب اقتصادی گستردهتری به بار آورده است.
به گفته وی، این برای همه از جمله آمریکا، کاملاً منفی است، اما در عین حال این امر مزخرف و احمقانه است و در نهایت آشکار میشود و خودش درست میشود.
جنگ تجاری به عنوان طرحی برای به زانو درآوردن برخی کشورها از جمله چین از طریق خفه کردن بازار بسیار مهم آمریکا با تعرفه بر بسیاری از کالاهای وارداتی معرفی شد که کسری تجاری آمریکا را مهار میکند، صادرات آمریکا را تقویت کند و رشد چین را کُند میکند.
جنگ تجاری به اقتصاد آمریکا آسیب رساند و نتوانست به اهداف اصلی سیاست دست یابد؛ یک مطالعه اخیر که به سفارش شورای بازرگانی آمریکا و چین انجام شد، استدلال میکند که جنگ تجاری باعث کاهش رشد اقتصادی شده و از بین رفتن ۲۴۵ هزار شغل را برای آمریکا به همراه داشته است.
انتهای پیام/