حکایت «علی فرج»، پسر فلسطینی که نماد معصومیت کودکان غزه شد

به گزارش «آیه جوده»، خبرنگار تسنیم در نوار غزه در هفتههای گذشته انتشار تصاویر و کلیپ های ویدئویی «علی فرج»، کودک مظلوم فلسطینی که بر اثر موج انفجار حملات مستمر و شبانهروزی ارتش رژیم صهیونیستی به نوار غزه به پشت بام ساختمان مجاور خانهشان پرتاب شده بود، بازتاب گستردهای در رسانههای منطقه و جهان داشت.
علی فرج، کودک ۸ ساله فلسطینی در حالی به شکلی معجزهآسا از جنایت صهیونیستها در کشتار ۲۴ آوریل «حی الیرموک» شهر غزه نجات یافت که پدر و ۵ خواهرش همگی در جریان این حمله در زیر خروارها خاک به شهادت رسیدند.
در این میان، انتشار تصویری از علی در حالی که مجروح و مبهوت بر روی پشت بام خانهای افتاده و از همگان درخواست کمک می کند، وجدان بشری را به درد آورد.
این کودک مجروح فلسطینی در گفتگو با خبرنگار تسنیم در نوار غزه در تشریح جزئیات آن روز دردناک اظهار داشت: من و خواهرانم در خانه روی زمین نشسته بودیم و بازی میکردیم. پدرم هم در کنار ما حضور داشت که ناگهان انفجار بزرگی رخ داد. من زمین خوردم و بعد از آن دیگر هیچ چیزی به یاد ندارم، تا اینکه در بیمارستان چشمان خود را باز کردم. وقتی خودم را بر روی تخت بیمارستان دیدم، خیلی تعجب کردم.
علی این روزها به همراه مادر و مادربزرگ نابینایش به صورت موقت در مکانی اسکان پیدا کرده است که حتی از امکانات حداقلی برای زندگی بیبهره است.
«نهی شحتو»، مادر علی که همسرش «فرج» و پنج دخترش («زینت» ۱۴ ساله، «لین» ۱۳ ساله، «رزان» ۱۱ ساله، «سعاد» ۶ساله و «جوری» ۲ ساله) و ۱۶ نفر دیگر از خویشاوندانش را در این کشتار بیرحمانه از دست داده است با وجود درد و رنجهای روحی و جسمی خود و مصائب و مشکلات نگهداری از مادر نابینایش، در تلاش است تا فرزندش را از این شوک دردناک خارج کند.
او در تشریح نحوه وقوع این جنایت میگوید: جنگندههای اسرائیلی بدون هرگونه هشدار و اخطار قبلی به ما حمله کردند؛ بمباران اول سبکتر بود، چون انفجار خیلی شدید نبود، حتی در ابتدا فکر کردم انفجار از لولهای بود که در آشپزخانه خانه بود و مشکل خاصی وجود ندارد. اما انفجار دوم قویتر بود تا حدی که بخشی از موی سرم بر اثر موج انفجار سوخت و از بین رفت.
این مادر فلسطینی ادامه میدهد: در ابتدا فکر کردم برج محل سکونت ما را بمباران کردند و من در زیر آوار هستم، چون هیچ دیواری از خانه باقی نمانده بود، همه اثاث منزل از بین رفته بود و از همه مهمتر اثری از ۵ دخترم در خانه نبود. از ترس و وحشت شروع به فریاد کشیدن کردم و نام همسر و تک تک فرزندانم را صدا کردم تا شاید کسی صدایم را بشنود و جواب مرا بدهد؛ اما هیچکس جوابم را نداد. در اینجا بود که تقریبا اطمینان پیدا کردم که همهشان در داخل خانه شهید شدهاند.
«نهی» که برای لحظاتی با شوک شهادت همه اعضایش خانوادهاش به سوگ نشسته بود به ناگهان با دیدن پسرش علی قدری آرام گرفت. او در تشریح نخستین لحظات مشاهده فرزندش بر پشت بام خانه ساختمانهای مجاور محل سکونتشان اظهار داشت: به اطراف نگاه کردم تا کسی را ببینم و ناگهان پسرم را مشاهده کردم و خیلی آرام شدم، در واقع وقتی پسرم را دیدم، روح و قلبم آرام گرفت. شروع به صدا کردن نام علی کردم و از او خواستم از هیچ چیز نترسد. علی هم با مشاهده من مرتب نام مرا صدا میزد.
وی ادامه میدهد: در این لحظات بود از جوانان حاضر در محل خواستم به کمک پسرم بشتابند. پسرم روی پشت بام زنده بود و به یاری جوانان غزه نجات یافت. بعد از نجات علی با خودم گفتم: اگر علی زنده است، پس شاید همسرم هم زنده باشد، بلافاصله وارد اتاق شدم، حتی راجع به سرنوشت دخترانم پرس و جو کردم، اما ماموران امداد و نجات به من گفتند همه دخترانم به همراه همسرم به شهادت رسیدهاند.
نهی شحتو با وجود شادمانی از نجات خود و پسرش از این فاجعه خونبار هرگز نمیتواند حتی برای لحظاتی کوتاه تصویر پیکرهای سوخته و تکه تکه شده دخترانش را از خاطر پاک کند.
در این بین، علی به شاهدی کوچک برای روایت جنایتی سهمگین و دردناک مبدل شد. او به نماد و سمبلی از چهرههای معصوم و مظلوم جنگ غزه مبدل شده، تصویری که حکایت از اندوهی وصف ناپذیر دارد. علی اکنون کودکی است بیخواهر و بیخانمان، اما راوی قصهای است که هرگز نمیتوان آن را از خاطر فراموش کرد، داستانی که درد هزاران کودک فلسطینی را به تصویر میکشد که شور حیات و زندگی در کنار خانواده از آنها دریغ شد.
علی فرج، کودک فلسطینی همراه مادر و مادربزرگش این روزها در محاصره داستانهایی دردناک و سوالاتی هستند که پاسخی برایشان پیدا نمیکند. آنها اگرچه نجات یافتند اما همچنان درگیر جزئیات این کشتار تلخ و زهرآگین هستند.
انتهای پیام/